×گفت و گو آزاد نسخه ۴۱2×

[THEDARKNESS]

@فرنودِ بن گیومرث
آنلاین شدم اینو بذارم تو بغض قلم و برم ..
‏از لحاظ روحی نیاز دارم یکی بیاد یه خبر خوب بهم بده از اونایی که باورم نشه این اتفاق واقعا بالاخره برام افتاده باشه =)
کلا نظرم عوض شد (:

برات خاستگار اومده دیگه نمیخواد برای کنکور بخونی.

[فرنودِ بن گیومرث]

@فرنودِ بن گیومرث
آنلاین شدم اینو بذارم تو بغض قلم و برم ..
‏از لحاظ روحی نیاز دارم یکی بیاد یه خبر خوب بهم بده از اونایی که باورم نشه این اتفاق واقعا بالاخره برام افتاده باشه =)
کلا نظرم عوض شد (:

یادم باشه خودم رو با ساعات آنلاین شدنت هماهنگ کنم تا یک طوری مودت رو عوض کنم بانو.

خبر خوب هم داریم ها ، کتاب سلینجر رو (نقاش خیابان چهل و هشتم ) رو سحابی قراره دوباره ترجمه کنه. ترجمه هاش 10/10 بزن قدش.

[Thyme]

سلام کیوتم
داستانت خیلی خوب بود آفرین خوشم اومد!

کلاه از سر برداشته و تا زانو تعظیم می کند *
کرکترِ تو این اپیزود رو جالب تر کرد. خلاصه که چاکریم و از این طور چیز ها.

لباس زرد مایل به نارنجی من بود که اپیزود رو جذاب کرد مرسی اح -_-*

[*Aɴѕel*]

شب خوش

[Berserk]

بیام؟

نت ... هست(:
تل از صبح نتونستم بازش کنم

عهههههه 
درست شد بهم پی ام بده حرف بزنیم 
یا اگ اوکی بودی میریم واتساپ 

اگه با منم هستی که باید بگم من هم الهام میگیرم هم ترکیب میکنم هم خودم تو ذهنم میکشم 

خیلی طول میکشه تا آدم بتونه به این ذهنیت برسه ک الهام بگیره و بکشع ؟

عاااامم... فک میکنم برای هرکسی متفاوت باشه 
ولی من خودم تا خیلیییی وقت عکس نقاشی رو میدیدم و اونو میکشیدم 
الان تازه چند وقته دستم اومده چیکار کنم 
بنظرم ی مدت آدم همینطوری کپی وار کار کنه قِلِق کار دستش بیاد بفهمه چی با چی میسازه چی نمیسازه اصن چطوری باید کشید و این حرفا 
بعد بره سراغ ذهنیات خودش 
ولی اگ میخوای از ذهنیات خودت بکشی باید طراحیتو به حد کمال برسونی

[Prometheus]

فقط 9 رووووز دیگهههههههههه

[فرنودِ بن گیومرث]

کلاه از سر برداشته و تا زانو تعظیم می کند *
کرکترِ تو این اپیزود رو جالب تر کرد. خلاصه که چاکریم و از این طور چیز ها.

لباس زرد مایل به نارنجی من بود که اپیزود رو جذاب کرد مرسی اح -_-*

دقییقاً همین طوره.

[Thyme]

@فرنودِ بن گیومرث
آنلاین شدم اینو بذارم تو بغض قلم و برم ..
‏از لحاظ روحی نیاز دارم یکی بیاد یه خبر خوب بهم بده از اونایی که باورم نشه این اتفاق واقعا بالاخره برام افتاده باشه =)
کلا نظرم عوض شد (:

برات خاستگار اومده دیگه نمیخواد برای کنکور بخونی.

فعلا میخوایم بریم خونش باهم دمنوش بخوریم ._.*

[Berserk]

حضوری بت تحویل بدم (= 
ما که در شرایط بدبختی به سر میبریم :| 
بعدشم من یادمه تو گفتی ی جا دیگه ای بجز اصفهان 

اره...خود اصفهان نیستم v:

حضوری نه :/ همشو خودت تموم میکنی :/

واس من ی بار ی اتفاق خیلی بدی افتاد ک بیرون دیگه سمت این چیزا نمیرم.. ای تف چرا یادم اوردیییییششششششششششششش 

[فرنودِ بن گیومرث]

شب خوش

شبت به خیر.
خواستی حرف بزنی من بیدارم.