گفت و گو آزاد نسخه ۴۱4

[THEDARKNESS]

‌

چرا خسته ای؟

[Ɗєя_Mσηɗ]

میگم عشقم واسم بخره -_-



بخدا بهم دست بزنی جیغ میکشم D:

چند سالته؟

میشناسمت ؟

[Emmɑ]

از چ لحاظ؟
منو یاد امروز ننداز|:

نمیدونم چرا یهو نگرانت شدم. خب دختری و با توجه با ذهن بد بین من و نگاه به هر موضوع از لحاظ جنایی و بدترین حالت چیزی که گفتی برام ایجاد نگرانی کرد.
امروز چی شد مگه؟
بگو تا یادت بره

/:انشالله ک چیزی نمیشه
/:اوک ببین یاد نگیر
امروز منو دوستم بازم رفتیم خرید+مادرهای گرامی مثل همیشه اونا جلمون بودن ما عقبشون دوتا مرد بود ترسناک و باهیکل دنبالمون راه افتاده بودن و هرجا میرفتیم میومدن
مامان من رفته بود ماشینمونو از بابام بگیره و مامان دوستم رفته بود داخل یه فروشگاه ما ک بیرون بودیم اون دوتا نزدیکمون شدن و یه کار های افتضاح البته خب چند تا پسر دیگه و مرد دیگه اومدن و گشت هم اونجا بود خداروشکر خدا به دادمون رسید هنوزم جرئت نکردم ب مامانم بگم
واسه همینه ک از مردای بزرگتر از خودم متنفرم

[THEDARKNESS]

چند سالته؟

میشناسمت ؟

اره. 20 درصد اخطار دادی برای گفتن دهنت سرو+س

---

نمیدونم چرا یهو نگرانت شدم. خب دختری و با توجه با ذهن بد بین من و نگاه به هر موضوع از لحاظ جنایی و بدترین حالت چیزی که گفتی برام ایجاد نگرانی کرد.
امروز چی شد مگه؟
بگو تا یادت بره

/:انشالله ک چیزی نمیشه
/:اوک ببین یاد نگیر
امروز منو دوستم بازم رفتیم خرید+مادرهای گرامی مثل همیشه اونا جلمون بودن ما عقبشون دوتا مرد بود ترسناک و باهیکل دنبالمون راه افتاده بودن و هرجا میرفتیم میومدن
مامان من رفته بود ماشینمونو از بابام بگیره و مامان دوستم رفته بود داخل یه فروشگاه ما ک بیرون بودیم اون دوتا نزدیکمون شدن و یه کار های افتضاح البته خب چند تا پسر دیگه و مرد دیگه اومدن و گشت هم اونجا بود خداروشکر خدا به دادمون رسید هنوزم جرئت نکردم ب مامانم بگم
واسه همینه ک از مردای بزرگتر از خودم متنفرم

کم کم دارم نگران اوضاع جامعه میشم. فکر کنم باید برم پیش رهبر باهاش در این مورد صحبت کنم.

[Emmɑ]

/:انشالله ک چیزی نمیشه
/:اوک ببین یاد نگیر
امروز منو دوستم بازم رفتیم خرید+مادرهای گرامی مثل همیشه اونا جلمون بودن ما عقبشون دوتا مرد بود ترسناک و باهیکل دنبالمون راه افتاده بودن و هرجا میرفتیم میومدن
مامان من رفته بود ماشینمونو از بابام بگیره و مامان دوستم رفته بود داخل یه فروشگاه ما ک بیرون بودیم اون دوتا نزدیکمون شدن و یه کار های افتضاح البته خب چند تا پسر دیگه و مرد دیگه اومدن و گشت هم اونجا بود خداروشکر خدا به دادمون رسید هنوزم جرئت نکردم ب مامانم بگم
واسه همینه ک از مردای بزرگتر از خودم متنفرم

کم کم دارم نگران اوضاع جامعه میشم. فکر کنم باید برم پیش رهبر باهاش در این مورد صحبت کنم.

افرین بروو
ن دوست دارم پسر باشم ن دختر کاش اصلا ب وجود نیومده بودم خیلی جالب بود برام و ترسناک

[*VENUS*]

شبتون بخیر

[THEDARKNESS]

کم کم دارم نگران اوضاع جامعه میشم. فکر کنم باید برم پیش رهبر باهاش در این مورد صحبت کنم.

افرین بروو
ن دوست دارم پسر باشم ن دختر کاش اصلا ب وجود نیومده بودم خیلی جالب بود برام و ترسناک

من قبلا خیلی نگران جامعه بودم کلی هم برنامه داشتم ولی الان به این نتیجه رسیدم بگم گور بابای همه چی.
من اصلا دلم نمیخواست دختر باشم با این اوضاع فعلی.

[Ɗєя_Mσηɗ]

میشناسمت ؟

اره. 20 درصد اخطار دادی برای گفتن دهنت سرو+س

اسم قبلیتم همین بود یا یادم نمیادت؟

[THEDARKNESS]

اره. 20 درصد اخطار دادی برای گفتن دهنت سرو+س

اسم قبلیتم همین بود یا یادم نمیادت؟

mahdi1381هستم
اسمم عوض شد

[Ɗєя_Mσηɗ]

اسم قبلیتم همین بود یا یادم نمیادت؟

mahdi1381هستم
اسمم عوض شد

اوک