گـُـفـتــــگـوےِ آزاد «۴۴7»

[ابراهیم هادی]

بحث سیاسی ؟

بزارین یکم بمونه
 

[م‍حمّد]

1500 

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

با گودرت

[ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ]

سلــــــــــــــــام سلـــــــــــــــــــام^^
ظهرتون sweety^^

[_sehun_]

از سری رفتار ها و عادت هاش
شاید باهم خواهر بودن مامانامون <:

خب
بزار بگم D:
مامان من از اون مدلا که مثلا صدات میکنه برو فلان چیزو بیار میگی الان میرم بعد حتی یه دقیقه هم نمیگذره عصبانی میشه خودش بلند میشه بعد زیر لب میگه ای بابا یه بارم نشد یه چیزی بگم و این حرف گوش کنه
واااای یه چیزه دیگه میره بیرون وقتی برمیگرده خونه باید عین دسته گل باشه حتی اگه خیلیییییی کار باشه بعد همه کارارو انجام بدی حتی طرفازم بشوری فقط قابلمه هارو بزاری سر اون قابلمه وای سر اون قابلمه -_-

لنتیی به خدا مامان من اینطوریهه
بعد که کارام میکنی کلی کار انجام میدی کلا قدر دانی نمیکنه و اگه ی ذره خاک مثلا رو مبلا باشن پدرتو در میاره
همسن ما بوده کل کارای خونرو تننهایی انجام میداده

[ραтяιcια]

خب
بزار بگم D:
مامان من از اون مدلا که مثلا صدات میکنه برو فلان چیزو بیار میگی الان میرم بعد حتی یه دقیقه هم نمیگذره عصبانی میشه خودش بلند میشه بعد زیر لب میگه ای بابا یه بارم نشد یه چیزی بگم و این حرف گوش کنه
واااای یه چیزه دیگه میره بیرون وقتی برمیگرده خونه باید عین دسته گل باشه حتی اگه خیلیییییی کار باشه بعد همه کارارو انجام بدی حتی طرفازم بشوری فقط قابلمه هارو بزاری سر اون قابلمه وای سر اون قابلمه -_-

لنتیی به خدا مامان من اینطوریهه
بعد که کارام میکنی کلی کار انجام میدی کلا قدر دانی نمیکنه و اگه ی ذره خاک مثلا رو مبلا باشن پدرتو در میاره
همسن ما بوده کل کارای خونرو تننهایی انجام میداده

اره
خونه تکونی تنهایی و فرش شستنو فلان
بعد مثلا ماها دوتاظرف نمی‌شوریم

[_sehun_]

لنتیی به خدا مامان من اینطوریهه
بعد که کارام میکنی کلی کار انجام میدی کلا قدر دانی نمیکنه و اگه ی ذره خاک مثلا رو مبلا باشن پدرتو در میاره
همسن ما بوده کل کارای خونرو تننهایی انجام میداده

اره
خونه تکونی تنهایی و فرش شستنو فلان
بعد مثلا ماها دوتاظرف نمی‌شوریم

نمیدونم من هرروز اون فلان دکوریو که خونه پدربزرگه وسایلاشو در میاوردم همو پاک میکردم و اینا/:

[ραтяιcια]

اره
خونه تکونی تنهایی و فرش شستنو فلان
بعد مثلا ماها دوتاظرف نمی‌شوریم

نمیدونم من هرروز اون فلان دکوریو که خونه پدربزرگه وسایلاشو در میاوردم همو پاک میکردم و اینا/:

هعیییییییییی فاطمه

[_sehun_]

نمیدونم من هرروز اون فلان دکوریو که خونه پدربزرگه وسایلاشو در میاوردم همو پاک میکردم و اینا/:

هعیییییییییی فاطمه

خواهر بیا گریه کنیم

[ραтяιcια]

هعیییییییییی فاطمه

خواهر بیا گریه کنیم

من که عادت کردم ولی باشه