گفتگو آزاد | نُسخه [466]

[sober]

ولی این سوال سهند رو متوجه شدم!

سطح سوالش بالاست

خودمم همش به این موضوع فکر میکردم

جوری که ما اجازه نداریم تو زندگی بقیه دخالت کنیم و جلوی زندگی رو بگیریم ولی چرا قدرتش رو داریم و میتونیم ای کارو کنیم
در نهایت سرنوشت چی میشه و...

خیلی عمیقه...

منم متوجه شدم ولی در حال حاضر دانشش و شرایطش نیست که جلوشو گرفت
یعنی ما نمی تونیم جلوی بارداری صددرصدو بگیریم یا کنترلش کنیم شاید بعدا بشه مثل خیلی از بیماریهای گذشته

[سهَ‌ند]

شما دارین درباره کیفیت زندگی حرف میزنین ولی من خود خود زندگی کردن رو دارم میگم

[Đęąđ.ğïřł]

شما دارین درباره کیفیت زندگی حرف میزنین ولی من خود خود زندگی کردن رو دارم میگم

تو داری یه غذایی میخوری بدمزس
اونو به یکی دیگ پیشنهاد میکنی؟نه
ولی تو‌همچنان مجبوری اون غذارو بخوری چون گشنته البته میتونی دیگه نخوریش ولی حق انتخاب غذای دیگه هم نداری ولی میتونی باعث شی یکی دیگه این تجربه رو نکنه

[امیر‌حسین]

اگه زندگی کردن انقدر واسه من بی ارزشه که حاضرم یکی دیگه رو ازش محروم کنم پس چرا خودم دارم زندگی میکنم؟




خودمون چون جرعتشو نداریم ، از روی اجبار وارد یه بازیی شدیم
تو مرفح ترینم باشی باز میگی بی ارزشه زندگی ، فقیرترینم باشی همینو میگی .. سالم باشی همینو میگی ، مریضم باشی همینو میگی ..
شاید بقیه هم از اول قبل اینکه چیزی حس کنیم جلوی زندگی مارو میگرفتن
وقتی که میبینم فرد جدیدی قراره بازی بشه اونم ناقص از همون اول جلوی زندگیش رو میگیرم قبل اینکه چیزی حس کنه

[سهَ‌ند]

دقیقا یه همچین چیزی منظورمه

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

[Đęąđ.ğïřł]

اگه زندگی کردن انقدر واسه من بی ارزشه که حاضرم یکی دیگه رو ازش محروم کنم پس چرا خودم دارم زندگی میکنم؟




خودمون چون جرعتشو نداریم ، از روی اجبار وارد یه بازیی شدیم
تو مرفح ترینم باشی باز میگی بی ارزشه زندگی ، فقیرترینم باشی همینو میگی .. سالم باشی همینو میگی ، مریضم باشی همینو میگی ..
شاید بقیه هم از اول قبل اینکه چیزی حس کنیم جلوی زندگی مارو میگرفتن
وقتی که میبینم فرد جدیدی قراره بازی بشه اونم ناقص از همون اول جلوی زندگیش رو میگیرم قبل اینکه چیزی حس کنه

بحثش سر مریضی نیست
میگه چرا وقتی داری خودت زندگی میکنی میگی یکی دیگه به دنبا نیاد
اگه زندگی بده خودت چرا زنده ای

---

شما دارین درباره کیفیت زندگی حرف میزنین ولی من خود خود زندگی کردن رو دارم میگم

تو داری یه غذایی میخوری بدمزس
اونو به یکی دیگ پیشنهاد میکنی؟نه
ولی تو‌همچنان مجبوری اون غذارو بخوری چون گشنته البته میتونی دیگه نخوریش ولی حق انتخاب غذای دیگه هم نداری ولی میتونی باعث شی یکی دیگه این تجربه رو نکنه

دقیقا یه همچین چیزی منظورمه

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

فک میکنم این جواب نزدیک باشه

[Mohlek]

ولی این سوال سهند رو متوجه شدم!

سطح سوالش بالاست

خودمم همش به این موضوع فکر میکردم

جوری که ما اجازه نداریم تو زندگی بقیه دخالت کنیم و جلوی زندگی رو بگیریم ولی چرا قدرتش رو داریم و میتونیم ای کارو کنیم
در نهایت سرنوشت چی میشه و...

خیلی عمیقه...

برمیگرده به تعریفت از انسان بودن
ینی هممون طبیعتا به روح و وجودش در بدن اعتقاد داریم و حتی از جهات مختلفی این موضوع اثبات شدست
حالا سوال اینجا پیش میاد که وقتی یه جنینی رو‌ تو شکم مادر از ادامه رشد نگهش میداری ؛ آیا اصلا اون‌موجود انسانه ؟
آیا اصلا به انسانی تبدیل شده که بشه گفت من با توقف رشدش ؛ قتل انجام دادم ؟
خب با این تفاسیر که گفتیم حقیقت انسان روحشه ؛ پش وقتی یه جنین تو‌رحم مادرشه ؛ اصلا روحی نداره
پس اصلا انسانی وجود نداره !
اون فقط یه موجود رشد کنندست ؛ میتونه انسان بشه ولی هنوز نشده
جالبه بدونی فیلسوفای زیادی درباره اینکه اصن انسان چیه حرف زدن
مثلا ملاصدرا میگه زمانی که انسان در یه اسپرم وجود داره ؛ میشه یه موجود جمادی
وقتی تو رحم مادر قرار میگیره میشه نباتی
وقتی جنین میشه ؛ میشه حیوانی
و وقتی بدنیا میاد اونوقته که روح بهش پیوند میخوره و میشه انسان
ینی قبل از بدنیا اومدن اصلا انسانی وجود نداشته درواقع
یا مثلا ابن سینا میگه وقتی بدن انسان دوره جنینی رو گذرونده ؛ اونوقت روح بهش عطا میشه
پس ینی قبل جنین ؛ اصلا انسانی وجود نداشته !

یه حالت دیگه هم هست که ممکنه شما اصن روح رو‌بهش اعتقاد نداشته باشی و بگی حقیقت درواقع بدن انسانه
خب این دیدگاه بنظرم تناقض داره
مثلا اگه حقیقت انسان بدنشه ؛ هربار که بدن تغییر میکنه ؛ ما به یه موجود دیگه تبدیل میشیم ؟
مثلا اگه دستت زخمی بشه به یه موجود دیگه تبدیل میشی ؟
یا مثلا فرض رو بزار که بگیم آره حقیقت آدم در واقع کلیات بدنشه
ینی انسان در واقع همون بدنشه ؛ تو تغییرات کوچیک مثل همون زخمی شدن دست ؛ هنوز ماهیت انسانیشو داره چون چیزی که انسانو با حیوان متمایز میکنه مغز انسانی و پیچیدگی های بیشترشه
خب با این احتساب پس بازم انسان قبل از جنینی یا حتی در دوره جنینی ؛ دیگه انسان نیست ! چون پیچیدگی های بدنی رو نداره به اون صورت یا بهتره بگم بدنش کامل نیست

---

همه این حرفارو زدم که بگم شاید اون چیزی که ما بهش سقط یک انسان ؛ اصلا انسان نیست
یا به مرحله انسانی نرسیده

[Đęąđ.ğïřł]

حالا فک نکنم زیاد مهم باشه اون جنین روح داشت یا ن
همینکه در نهایت به یه انسان تبدیل میشه بسه
و اینکه بچه ۷ماهه یا حتی ۶ماهه هم میتونه با دستگاه خارج رحم زنده بمونه پس دلیلی نداره حتما بدنش کامل باشه

[امیر‌حسین]

ولی این سوال سهند رو متوجه شدم!

سطح سوالش بالاست

خودمم همش به این موضوع فکر میکردم

جوری که ما اجازه نداریم تو زندگی بقیه دخالت کنیم و جلوی زندگی رو بگیریم ولی چرا قدرتش رو داریم و میتونیم ای کارو کنیم
در نهایت سرنوشت چی میشه و...

خیلی عمیقه...

برمیگرده به تعریفت از انسان بودن
ینی هممون طبیعتا به روح و وجودش در بدن اعتقاد داریم و حتی از جهات مختلفی این موضوع اثبات شدست
حالا سوال اینجا پیش میاد که وقتی یه جنینی رو‌ تو شکم مادر از ادامه رشد نگهش میداری ؛ آیا اصلا اون‌موجود انسانه ؟
آیا اصلا به انسانی تبدیل شده که بشه گفت من با توقف رشدش ؛ قتل انجام دادم ؟
خب با این تفاسیر که گفتیم حقیقت انسان روحشه ؛ پش وقتی یه جنین تو‌رحم مادرشه ؛ اصلا روحی نداره
پس اصلا انسانی وجود نداره !
اون فقط یه موجود رشد کنندست ؛ میتونه انسان بشه ولی هنوز نشده
جالبه بدونی فیلسوفای زیادی درباره اینکه اصن انسان چیه حرف زدن
مثلا ملاصدرا میگه زمانی که انسان در یه اسپرم وجود داره ؛ میشه یه موجود جمادی
وقتی تو رحم مادر قرار میگیره میشه نباتی
وقتی جنین میشه ؛ میشه حیوانی
و وقتی بدنیا میاد اونوقته که روح بهش پیوند میخوره و میشه انسان
ینی قبل از بدنیا اومدن اصلا انسانی وجود نداشته درواقع
یا مثلا ابن سینا میگه وقتی بدن انسان دوره جنینی رو گذرونده ؛ اونوقت روح بهش عطا میشه
پس ینی قبل جنین ؛ اصلا انسانی وجود نداشته !

یه حالت دیگه هم هست که ممکنه شما اصن روح رو‌بهش اعتقاد نداشته باشی و بگی حقیقت درواقع بدن انسانه
خب این دیدگاه بنظرم تناقض داره
مثلا اگه حقیقت انسان بدنشه ؛ هربار که بدن تغییر میکنه ؛ ما به یه موجود دیگه تبدیل میشیم ؟
مثلا اگه دستت زخمی بشه به یه موجود دیگه تبدیل میشی ؟
یا مثلا فرض رو بزار که بگیم آره حقیقت آدم در واقع کلیات بدنشه
ینی انسان در واقع همون بدنشه ؛ تو تغییرات کوچیک مثل همون زخمی شدن دست ؛ هنوز ماهیت انسانیشو داره چون چیزی که انسانو با حیوان متمایز میکنه مغز انسانی و پیچیدگی های بیشترشه
خب با این احتساب پس بازم انسان قبل از جنینی یا حتی در دوره جنینی ؛ دیگه انسان نیست ! چون پیچیدگی های بدنی رو نداره به اون صورت یا بهتره بگم بدنش کامل نیست

---

همه این حرفارو زدم که بگم شاید اون چیزی که ما بهش سقط یک انسان ؛ اصلا انسان نیست
یا به مرحله انسانی نرسیده

فکر کنم توی یه مرحله از جنینی روح بهش پیوند داده بشه دقیق نمیدونم

اما باشه ، گیریم قبل اینکه به دنیا بیاد انسان نیست و جلوشو میگیرم و در گفته شما ما قتل نکردیم کسیو نکشتیم

ولی ما جلوی انسان شدن و روح پیوند خوردنش رو گرفتیم
یعنی اون شخص میتونست انسان بشه میتونست باعث تغییر دنیا بشه صرفا فقط انسان نیست
حتی حیوونم کشته بشه همینه

[Mohlek]

اینجوری نباید اینجا بگم و عذر خواهی میکنم دوستان
ولی اگه مثلا قبل تولد انسان رو هم بتونیم انسان در نظر بگیریم
پس هر اسپرمی که ازمون خارج میشه هم انسانه
پس ینی کلی سقط انجام شده