18-04-2013، 13:45
اسباب بازی هایش را جمع میکردم
ماتم برد
وقتی دلم رامیان آنها دیدم …!
ماتم برد
وقتی دلم رامیان آنها دیدم …!
|
✗دلـــ♥ـــم می سـ ـ ــوزد✗ |
||||||||
18-04-2013، 13:45
اسباب بازی هایش را جمع میکردم
ماتم برد وقتی دلم رامیان آنها دیدم …!
18-04-2013، 18:03
حوصله ات که سر می رود ؛
با دلـــــــــــــم بازی نکن من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام …
19-04-2013، 9:37
آهای ِ روزگار !!
برایم مشخـــص کن اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی می خواهـــم رقصــم را با سازت هماهنگ کنم … !!
19-04-2013، 10:02
ممنوووووووووووووووووووون
![]()
19-04-2013، 10:25
نشسته ایم
خودم و قلبم.. با هم”نقطه بازی” میکنیم.. زبان نفهم قلبم نمیفهمد “قواعد” بازی را.. تمام خانه ها را با اسم ”تو” پر میکندگاهی لال میشود آدم ... حرف دارد ولی کلمه ندارد
19-04-2013، 10:53
آهای نیمکت ها !!! بیهوده نشسته اید …
آنکه باید می آمد رفت !
19-04-2013، 12:43
کاش میدانستی
لحظه هایم بی تو تنهاست.... امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود
19-04-2013، 13:11
בوستــ בآرَمـ اَلـآטּ يـڪــے بغلـَمـ ڪنـﮧ
بـگــﮧ چتــﮧ בيوونـﮧ بيـآ ايـטּ نـَפֿـ سيـگـآرو بـڪشـ مـَنـَمـ بـگمـ بـٌرو گـمشـو آشغـآلـﮧ ڪثـآفـَتــ نآبـآبــ פֿـيلــے صَـפـنـﮧ آمـوزَنـבه و ملـوـدرامـی میشـهـ!
19-04-2013، 13:51
دلِ سبــــــزم را گــــــ ــــ ـره زد ..
و رفتـــــــ ــــ ــ تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..
20-04-2013، 16:07
دلم برای دستمال کاغذی های خانه مان میسوزد......هرشب به جای ارام گرفتن و خوابیدن در چشمانه من غرق میشوند.......................
![]() | ||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
×عـــآشــقـآنــه هـــآیـی اَز دلـــ × |