امتیاز موضوع:
  • 28 رأی - میانگین امتیازات: 4.43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } ×

بـآز آمــבمــ..
بـﮧ جـآيــے ڪـﮧ تعلـقــ בآرمــ..
بـﮧ يـڪ اتـآقــ سيـآه ، پـر از פـرفـ ـهـآے לּــآگفتــﮧ
פֿـلـوتــ مـלּ و سيــگـ ـــآرمــ...
בوبـآره مـےלּـويسمــ از פـرفـ ـهـآيــے ڪـﮧ وآهمـﮧ בآرمــ..
يـڪ בلــ پـر از رويـآـهـآے وآهـــے..
ايـלּ بـآر تـלּـهــآتــر از هميـشــﮧ...
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
آگهی
شکسته ام!

به انتهای بودنم رسیده ام،اما اشک نمیریزم!!!

پنهان شده ام پشت لبخندی که خیلی درد می کند. .
آهـــــــــــــــای شماهایی که به"خلیج پارس "میگین "خلیج فارس"...شماها به پاکستان چی میگین..؟!؟!:|
ممنون قشنگ بود
زندگـــ "باغیــ" استــ

کهــ با عشقـــ "باقیــ "استــ

"مشغولــ دلــ" باشــ

نهــ "دلـــ مشغولـــ"

بیشتر "غصهــ هایــ ما" از "قصهــ هایــ خیالیــ ماستـــ"

پســ بدانــ اگر "فرهاد" باشیــ

همهــ چیز "شیرینــ" استــ
bethowen ...
وقتی کنار پنجره بارون زده می شینی حس می کنی همه قطره های روی شیشه دارن برای تو اشک می ریزنو وقتی غرش اسمونو می شنوی خیال می کنی آسمون خدا هم داره برای تو هق هق می کنه.خوش به حال آسمون که هر وقت دلش گرفت می تونه اشکهاشو بریزه و مجبور نشه اونارو پنهون کنه.دلم گرفته.مثل دیروز و دیروزها.خیلی سخته آدم بخواد برا خشنودی دل دیگران لبخندی تلخ رو لبهاش داشته باشه.سخته بخواد به گذشته و خاطرات تلخش فکر نکنه.سخت تر اینه که بخواد خودشو با فکر اینده خوش کنه.چرا ما ادمها نمی تونیم تو حال زندگی کنیم.گذشته مثل یک سایه و آینده مثل یک دلهره زندگیمونو پوشونده.کاش میشد طعم هر لحظه این زندگیرو چشید.هر لحظه بی آنکه چشمت به ساعت باشه و اضطراب اینکه عقربه ها دارن بهت دهن کجی می کنن.کاش زمان اونی بود که ما می ساختیم.تا حالا شده طعم انتظار رو بچشید.یادم میاد وقتی کوچولو بودم و منتظر عید می شدم برای خودم تقویم درست می کردم و هر روز خط می زدم تا روزها زودتر بگذرند.

کاش این کار رو نمی کردم.کاش اون روزهارو هم به خاطر اون لحظه ها زندگی می کردم.انتظار.انتظار....

سخت تر از این کار کاری هم هست؟...........چرا زندگی ما ادمها همش با انتظار لحظه های شیرین می گذره؟
......
بَد بوـی ، گوود لیپز ... D;
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم "  نُسخـــه ی ســہ "♥ } × 24









 سپاس شده توسط HeDyE~×~ ، shervin.. ، محمد2000 ، ashkyakhee ، LOVE KING
خیلی ممنون
جالب بووووود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم "  نُسخـــه ی ســہ "♥ } × 24
 سپاس شده توسط shahriar64 ، محمد2000 ، ashkyakhee
خیلی خیلی ممنون شهریار حرف دلمو زدیHeartHeart

همیشه من توخیال اینم که اینده م چیمیشه چرا تو گذشته این کارو کردم
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم "  نُسخـــه ی ســہ "♥ } × 24
 سپاس شده توسط shahriar64 ، محمد2000 ، ashkyakhee
يك قلب خسته از ضربان ايستاده است

من مرده‌ام ، نشان كه زمان ايستاده است
و قلب من كه از ضربان ايستاده است
مانيتور كنار جسد را نگاه كن
يك خط سبز از نوسان ايستاده است
چون لخته‌يی حقير نشان غمی بزرگ
در پيچ و تاب يك شريان ايستاده است
من روی تخت نيست ، من اين‌جاست زير سقف
چيزی شبيه روح و روان ايستاده است
شايد هنوز من بشود زنده‌گی كنم
روحم هنوز دل‌نگران ايستاده است
اورژانس كو؟ اتاق عمل كو؟ پزشك كو؟
لعنت به بخت من كه زبان ايستاده است
اصلا نيامدند ببينند مرده‌ام
شوك الكتريكی‌شان ايستاده است
فرياد می‌زنم و به جايی نمی‌رسد
فريادهام توی دهان ايستاده است
اشك كسی به خاطر من در نيامده
جز اين سِرُم كه چكه‌كنان ايستاده است
شايد برای زل زدن‌ام گريه می‌كند
چون چشم‌هام در هيجان ايستاده است
ای وای دير شد بدن‌ام سرد روی تخت
تا سردخانه يك دو خزان ايستاده است
آقای روح! رسمی شد دادگاه‌تان
حالا نكير و منكرتان ايستاده است
آقای روح! وقت خداحافظي رسيد
دست جسد به جای تكان ايستاده است

مرگ‌ام به رنگ دفتر شعرم غريب بود
راوی قلم به دست زمان ايستاده است:
يك روز زاده شد و حدودی غزل سرود
يادش هميشه در دل‌مان ايستاده است
يك اتفاق ساده و معمولی‌ست اين
يك قلب خسته از ضربان ايستاده استHeartHeartHeartHeart

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری....
Heart
 سپاس شده توسط LOVE KING ، shahriar64 ، ashkyakhee
ســـــعی میکنم ...
یا این پــــک آخر باشدیا این نفــــــــس" نفـــــــــس آخرم باشد ..
یا تـــــــرک..!! یا مـــــرگ..!!
دیگر کام نمیدهــــند این روزهـــــــا...!!!
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم "  نُسخـــه ی ســہ "♥ } × 24

تنها

غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم

دیدم که هنوز عاشقم آه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در پی آن نگاه های بلند ،
حسرتی ماند و
آه های بلند!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
یک سیـــنه سخن به درگهت آوردم
چشمان سخنگوی تو خاموشم کرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تم دل را به پند درمان کنمش
جان را به کمند سر به فرمان کنمش
این شعله چگونه از دلم سر نکشد
وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای چشم ز گریه سرخ خواب از تو گریخت
ای جان به لب آمده از تو گریخت
با غم سر کن که شادی از کوی تو رفت
با شب بنشین که آفتاب از تو گریخت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آنکه دیدن تو قسمت خدایی بود
شب از کرانه دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودی و روشنایی بود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * *
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی
کاش یک روز به اندازه هیچ
غم بیهوده نمی خوردی
کاش یک لحظه به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ایکاش

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
HeartHeartHeartHeart

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری....
Heart
 سپاس شده توسط hely boy ، bahare_021 ، ashkyakhee ، ^Aytin^


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان