×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } ×

[KᏙ¥றᏙƝ]

  به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !”

[L.A.78]

هی رفیق از تو چه پنهان

آدمها آنقدر دورم زده اند که بعید نیست

یکی از همین روزها میدانی را به نامم کنند . . . !

[Apathetic]

فـاحشـــه ای کــه ؛

تن فــــــروش اسـت ؛

شـرافـت دارد بــه تـــو ...!

بــــــه تـــو کــه ؛

بـــاورم را بــه حــراج کشــانــدی .......

[melodi+]

يہ موقع هايی هست...

سيگار جلوت 

ويسکی کنارت 

اما نہ سيگارو ميکشی؛ 

نہ ويسکی می خوری ... 

سرتو تکون ميدی 

لبخندی ميزنی 

ميگی :ریدم تو این زندگی!

[L.A.78]

بزرگترین درد دنیا اینه که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه !

اون یه نفر مادره …

[Apathetic]

حرف های ما هنوز ناتمام ...

تا نگاه می کنی وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی لحظه ی عزیمت توناگزیر می شود

آی ...

ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان چه قدر زود دیر می شود

[melodi+]

در صدا کردن نام تو..
یک “کجایی” پنهان است..
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !

[L.A.78]

عزیزم...
وقتی یکی رو “تیک” می زنی ..
رو بقیه “ضربدر” بزن لطفا !!!

[KᏙ¥றᏙƝ]

 من که به هیچ دردی نمیخورم …
    این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …

[Apathetic]

کاش امشب برای من صبح نشه

کاش امشب آخرین نفسهای زندگیم باشد

دیگه هیچ آرزویی ندارم... هیچ آرزویی.

دوست داشتن رو با تمام عظمتش با تمام زیباییش درک کردم

زندگی رو با تمام نامردیش دیدم

بیشتر از اینجا بودن فقط و فقط روح منو داره خراب و خرابتر و آزرده تر میکنه

من...بنده نازک دل توام که به این روز افتادم از ضمختی های روزگار

یعنی میشه امشب آخرین باری باشه اشکام اجازه نمیدن نوشته هامو بخونم و فردا...اولین باری که بر سر مزار آرزوهام اشک نفرت بریزم؟

کاش... کاش... کاش...

تنهایم...تنهایم...تنها...یک تنهایی مطلق که من دریک طرف ایستاده ام و خدا در طرف دیگر و بقیه اش مرگ همه اش سکوت همه اش نیستی...

بیزارم از این زندگی... بیزار.

خسته ام ...خسته ام... خسته...

میخواهم در آغوش سرد مرگ آرام بگیرم...