×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } ×

[ICe Angele]

عمر من قد نمیدهد 

به سفرت بگو كوتاه بیاید

[Mïņ̃†êR]

دل كه رنجید از كسی خرسند كردن مشكل است

شیشه بشكسته را پیوند كردن مشكل است

[radmehr rad]

خبر از من داری؟…

خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدانت راحت…

خبرهای من به تو نمی رسد…

[ICe Angele]

این روزها 

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست 

که رخت های دلتنگیم را 

فرصتی برای 

خشک شدن نیست 

[*2gether4ever*]

.
سیگار چه زیبا کام میدهد…
او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم میسوزاند
و من از لبانش بوسه ها میگیرم
چه لذتی میبرم از این همخوابی
او از جان مایه میگذارد
و من از عمر

[nazi98]

!او ﯾﮏ دُختــَر اﺳﺖ

ﻧﻪ ﺟﻨﺲ دوم ،

ﻧﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺟﻮد ﺗﺎﺑﻊ ،

ﻧﻪ ﯾﮏ ﺿﻌﯿﻔﻪ ،

ﻧﻪ ﯾﮏ ﺗﺎﺑﻠﻮی ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺷﺪﻩ ،

ﻧﻪ ﯾﮏ ﻋﺮوﺳﮏ ﻣﺘﺤﺮک ﺑﺮای ﭼﺸﻢﭼﺮاﻧﯽ ....

ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﺎرﮔﺮ ﺑﯽ ﻣﺰد ﺗﻤﺎم وﻗﺖ

ﺑﺎور داﺷﺘﻪ ﺑﺎش او ﻫﻢ اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ،

ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ،ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﺪ

ﺑﯽ ﺗﻔﺎوت وﺑﯽ اﺣﺴﺎس ﺑﺎﺷﺪ،

ﺑﯽ ادب و ﺷﻨﯿﻊ .... ﺑﺎﺷﺪ،

ﺑﯽ ﻣﺒﺎﻻت و ﮐﺜﯿﻒ ﺑﺎﺷﺪ

اﮔﺮ ﻧﺒﻮدﻩ و ﻧﯿﺴﺖ ،

ﻧﺨﻮاﺳﺘﻪ و ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﻫﺪ

[Mïņ̃†êR]

با از دست دادن همه چیز ، همه چیز می شوی!

تو همه چیز منی

[radmehr rad]

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

میخواهی کودک باشی

کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

---

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

میخواهی کودک باشی

کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

[*2gether4ever*]

نمی خواستم کسی را دوست داشته باشم
بیهوده دیوانه اش شوم
و دلم بشکند
اما تو
تو را نمیدانم
نمیدانم چگونه آمدی
اما آمدی
دلم را به تسخیرت در آوردی
و مرا دیوانه ات کردی
چه مهربانانه لبخندی بر لبانم گذاشتی
و با خنده هایت مرا به پرواز در آوردی
و این را میدانم
تو را از ته دل دوست میدارم

[Mïņ̃†êR]

کاشکی عشق دیروز هنوز میون ما بود

واسه من توی قلبت هنوز یه ذره جا بود



اس ام اس جدید و جذاب عشقولانه

غریبی رفتم و از تو گذشتم

دو چشم سیل میبارید بستم

دلی كه صبح و شو یاد تو می كرد

خدا صبری به دلدادم نشست