06-08-2013، 16:37
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..
بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ
با این همه بنــد
چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
|
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } × |
||||||||||||||||||||||||||
06-08-2013، 16:37
" بند بند وجودمــــ ـــ ـ .. بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ با این همه بنــد چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
06-08-2013، 16:38
چه سخته آدم دوباره به دیواری تکیه بده که 1بار آوارش روش ریخته
06-08-2013، 16:39
בפֿـتـر هـا شیطنت هـاــے פֿـاص פֿوבشاטּ را בارنـב!
بـرچســـﺐ ﻫـﺮزﮔــے ﺑــﺮ פֿﻧـבﻩ ﻫـﺎے آﻧـﺎטּ ﻧـﺰט! ﺑـﮧسلﺎﻣﺘـــے בפֿﺗـﺮاטּ ﺷﻬـﺮم !! ﮐﻪ פֿـﻨـבﻩ ﻧـــﯿــــﺰ ﺑـﺮ آﻧـﺎטּ ﺣﺮام اســت
06-08-2013، 16:40
خوشحالی که دلمو شکستی؟؟؟
بدان ای نازنین آنچه شکستی تصویر زیبای خودت بود که در دلم ساخته بودی
06-08-2013، 16:42
آﻫــےِ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﺸــےِ ﭼﯿﺴﺖ ؟
آﺧــﺮ ﭼﻪ ﮐﺴــےِ درﮐﺘــ ﻣﯿﮑﻨــﺪ اےِ دﺧﺘـــﺮ ﻗﺼﻪ ؟ ﺧــﻮدﺗــ ؟ ﻣـــﻦ ؟ ﯾـــــﺎ او ؟ ... ﻧـﻪ ... ﺑــﺎز ﻫﻢﺳــــﻮاﻟےِ ﺑـےِ ﺟـﻮاﺑــ و ﮔﻨﮕــ ﻧﻤــےِ ﻓﻬﻤﻨــﺪ ﺗــﻮ را ؟ ﺑﯿﭽﺎرﻩ ... ﻧﻤــےِ ﺧﻮاﻫﻨــﺪ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨـــﺪ
06-08-2013، 16:42
معشوق من
بگذار تا بگویم بزرگترین راز خود را عزیز من قلب تو را در قلبم جای داده ام عشق تو به سان درختی درونم رشد میکند عشق تو آنچنان مقدس است که روحم از پرستشش عاجز است فکر میکردم توانش را دارم اما عشقت وجودم را به آتش کشیده میدانم که عاشقم دوست دارم که عاشق باشم چون با عشق تو زندگی را حس میکنم با تو هستم شبها را در خواب هایم چشمانت را باور دارم مهربانیشان را نثارم میکنند پس دور نشو کنارم بمان اینجا نزدیک من بنشین به قلب من ایمان داشته باش چون تنها قدمگاه عشق تو میباشد
06-08-2013، 16:43
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
06-08-2013، 16:43
...ﻣﺤﮑـــﻢ راﻩ ﺑــﺮو دﺧﺘــﺮ
ﺗــﻮ ﻋــﺂﺷﻖ ﺷــﺪے..ﺟﻨﮕﯿــﺪے ...و..ﺣــﺂﻟــﺂ ﺗﻨﻬــﺂﯾے ...ﺳـــﺮﺗــﻮ ﺑﮕﯿــﺮ ﺑــﺂﻟــﺂ ...اوטּ ارزش ﺟﻨﮕﯿـــﺪטּﻧــﺪاﺷﺖ
06-08-2013، 16:44
چه زیباست چشمانت
نگاهم میکنی و در دریای عشقت گم میشوم چه زیباست لب هایت بوسه ای است و مرا مسحورت میکنی چه زیباست دست هایت نوازشی است و مرا به بهشت می بری چه زیباست آغوشت شده است گرمابخش وجودم چه زیباست دنیای من وقتی تو باشی بگذار روحت را پرستش کنم خدای دل من..
06-08-2013، 16:45
یادت هست می گفتی : اگر تركم كنی روزی ، تمام عمر خاموشم ؟
به یادت هست می گفتی : نرو هرگز كه من بی تو فراموشم؟ به یادت هست می گفتی : كه هر لحظه ، شبها ، صدایت هست در گوشم ؟ كنون آن روزها رفته ، تو هم رفتی ، اینك من شدم تنها ، اسیر دردها ، غمها تمام روزها ، شبها ، ماهها ... شكسته در گلو بغضم ، به یادت اشك می ریزم به یادت ای وجودو هستی من به یادت میمیرم به یادت ای امید من اکنون دور از آشیان میمیرم
| ||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|