امتیاز موضوع:
  • 28 رأی - میانگین امتیازات: 4.43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم " نُسخـــه ی ســہ "♥ } ×

تمام سربازانم سفید پوشیده‌اند و منتظر حرکت تو هستند ، گام بردار در صفحه شطرنجی دلم ؛ میتوانم تمامش کنم با یک حرکت ، حیف اما شاه این بازی از چشمان سیاه تو فرمان می‌پذیرد نه از انگشتان بی رمق من …
Take The Gun
&
Count To Three
آگهی
اتفاق تلخی بود،

از آن اتفاق هایی که در اوج بی خبری در خود ثانیه می افتد

از آن اتفاق هایی که سخت ترین آدم را هم به شدت خرد میکند

از آن اتفاق هایی که زمین گیرت میکند

از آن اتفاق هایی که به یک روزه تمام آرزوهایت را بر باد میدهد

از آن اتفاق هایی که خلا بزرگی در زندگی تو 

و اطرافیانت ایجاد می کند

از آن اتفاق هایی که . . .
از 
از "تو" بدم می آید! ... ببخشید! 

تو سنگی! 
و من یک تکه شیشه! 
"سنگ بودن تو" شاید که شوخی باشد 
"ولی شکستن من" 
جدی است! 

*** 

از "تو" بدم می آید! 
ببخشید! 
از واژه ی "تو" 
چه می شد اگر همه شعر های "من" 
با "تو "آغاز نمی شد؟! 

*** 

می خواهم گریه کنم! 
وقتی که زبانت می گیرد 
و مرا- لحظه ای- "شما" خطاب می کنی 
"من"فاصله "شما"را با "تو" 
چگونه باید پر کنم؟

(:  ......  nobody  is  #perfect
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ، این بغض لعنتی است …
crying
Take The Gun
&
Count To Three
مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد ! ســــر و تـــه ….! شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد … !!!

(:  ......  nobody  is  #perfect
من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....
می خواهم با تو سخن بگویم....
می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...
می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...
شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...
و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...
کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...
اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...
حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...
پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...
Take The Gun
&
Count To Three
عشق مثل گنجیشک می مونه...
اگر سفت بگیریش میمیره...
اگر شل بگیریش پرمیگیره میره...
باید جوری تو دستات بگیری که خوابش ببره...!
×{♥ بُغـــض قَـَـلَــــم "  نُسخـــه ی ســہ "♥ } × 249
دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهایم را  ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم!
Take The Gun
&
Count To Three
سڪـــوتـــــ

بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے

چوטּ اینقدر رنجیدے ڪــہ نمــے خواے حرفـے بزنـے . . .

بعضــــے وقتــــا سڪـــوتـــــ میڪنــے

چوטּ واقعاً حرفـے واســہ گفتن ندارے . . .

گاه سڪـــوتـــــ یــہ اعتراضــہ . . .

گــاهــے هم انتظار . . .
اما بیشتر وقتــــا سڪـــوتـــــ واســہ اینــہ ڪہ

هیچ ڪلمــہ اے نمـے تونــہ غمـے رو ڪــہ تو وجودت دارے،توصیف ڪنــہ



(:  ......  nobody  is  #perfect
 سپاس شده توسط sjmmc
ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮﻣﺤﮑﻮﻣﻢ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ!!


ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ……


ﻭﻗﺘﯽ…


ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺎﻥ ﺑﺮﺳﺮﻡ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:


ﻫﯽ..


ﺗﻮ …


ﺁﺯﺍﺩﯼ!


ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺎﻣﻬﺎﯼ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻠﻮﻝ من می آمد…
Take The Gun
&
Count To Three


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان