08-06-2012، 18:35
دروغگويي صفت ناپسندي است كه متاسفانه در برخي خانوادهها به شكل افراطي مشاهده ميشود. فردي كه متوسل به دروغ ميشود سعي دارد ضعفهاي خود را با دروغگويي بپوشاند و خود را از تنبيه و سرزنش نجات دهد. هيچ انساني دروغگو به دنيا نيامده است همه ما راه فكر كردن و توجيه اعمال خود را از ديگران آموختهايم. ما از جامعه خود و از كساني كه با آنها سر و كار داريم نظير خانواده ميآموزيم كه چه رفتاري درست و چه رفتاري نادرست است. اولين نهادي كه كودك با صفتهاي بد و خوب آشنا ميشود، نهاد خانواده است. كودك قبل از اينكه وارد جامعه شود در ميان خانواده و پدر و مادر با اصول اجتماعي آشنا ميشود؛ بنابراين تربيت كودك بايد از همان دوره طفوليت آغاز شود. صداقت و راستگويي از مواردي است كه بايد قبل از سنين مدرسه به آن توجه شود. در اين گزارش سعي داريم بدانيم ريشه دروغگويي چيست و از چه سني آغاز ميشود.
آغاز دروغ گفتن
دروغگويي معمولا از سنين كودكي آغاز ميشود، ولي در اين سن معنايي مشابه آنچه بزرگترها ميشناسند، نيست، بلكه بيشتر جنبه خيالبافي دارد. كودكان به دنبال فريب ديگران نيستند فقط به خاطر فشار بزرگترها و تنبيه آنان تحت فشار قرار ميگيرند، لذا متوسل به دروغ ميشوند از اينجاست كه كودكان دروغگويي را ياد ميگيرند و چنانچه خانوادهها به اصلاح اين رفتار نادرست نپردازند اين رفتار دائمي شده و در بزرگسالي نيز دامن وي را رها نخواهد كرد. به بيان ديگر پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه اولين ضرر عاديسازي يا ضروريسازي دروغ در خانوادهها به خود آنها برميگردد. زيرا فرزندانشان در اولين تجربههاي دروغگويي اول به والدين خود دروغ ميگويند و بدون شك محيط خانه كه يك محيط امن و اعتمادآور است به محيط شك و شبهه و ترديد تبديل ميشود و رفتارها و حركات در هالهاي از ابهام و بياعتمادي قرار ميگيرد.
عوامل دروغگويي
يكي از علل و عوامل دروغگويي در كودكان آموزش نادرست خانواده است. در خانوادهاي كه پدر و مادر و ديگر اعضاي آن همواره به يكديگر دروغ ميگويند نميتوان انتظار داشت كه كودكي راستگو تربيت كنند.
همچنين دروغگويي كودك ممكن است براي جلب توجه اطرافيان باشد، چنانچه كودكي در خانواده يا مدرسه مورد بيتوجهي اطرافيان قرار گيرد براي نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممكن است به گفتن دروغ در زمينههاي گوناگون متوسل شود. از سوي ديگر كودكاني كه نسبت به دوستان و اطرافيان خود احساس كمبود ميكنند ممكن است براي جبران كمبودها در زمينههاي گوناگون نظير شغل والدين، محل سكونت، وضع تغذيه، دوستان و تفريحات و سفرها به دروغ متوسل شوند.
درمان دروغگويي
براي درمان دروغگويي والدين و مربيان بايد واقعيات را بپذيرند و براي شنيدن موارد شيرين و تلخ از طرف كودكان آماده باشند و با رفتار خود به كودك بياموزند كه گفتن واقعيات به هر صورتي كه باشد مقبول است و موجبات تنبيه و آزار كودك را فراهم نخواهد كرد.
همچنين اگر كودك پي ببرد كه والدين و مربيان او را براي دروغگويي تشويق و براي راستگويي تنبيه نميكنند به تظاهر نميپردازند. از سوي ديگر والدين و مربيان بايد از طرح پرسشهايي كه كودك به آنها به احتمال قوي پاسخ نادرست خواهد داد خودداري كنند. براي اين كار كودك بايد از طريق والدين دريابد كه دروغگويي نادرست و راستگويي صفتي با ارزش و پسنديده است. تنبيه و كتكزدن كودكان به هنگام دروغگويي روش مناسبي نيست بلكه بايد نتايج زشت و تلخ دروغگويي را به صورت داستان براي آنها تعريف كرد و به آنها آموزش داد. اجازه بيان احساسات يكي ديگر از شيوههاي پيشگيري از دروغگويي است. پس از شنيدن نظر كودك، والدين بايد ضمن تحليل رفتار خود با كودك و يافتن علل پيدايش چنان احساسي به راهنمايي وي و تغيير رفتار و احساسات او بپردازند. وقتي كودك مرتكب خطايي شده ولي راست ميگويد بايد به ملايمت و به طور صحيح به او تذكر داده شود كه رفتارش درست نيست.
انتظارات والدين از كودكشان بايد در حد معقول و منطقي باشد وقتي اين انتظارات از حد خود خارج ميشود كودك را به سوي دروغگويي وا ميدارد چون كودك توان عملي ساختن خواستههاي اطرافيان را ندارد لذا به دروغ روي ميآورد.
پس بايد بدانيم كه در درمان دروغگويي همكاري خانواده و اعضا و اولياي مدرسه ضروري است. تغيير شيوههاي تربيتي، آگاهي دادن به كودك براي پذيرش كمبودها، توجه دادن به كودك به ارزشمنديها و تواناييهاي ديگر خود و خانواده و عدم مقايسه خود با ديگران، از ميان برداشتن علل ترس در كودك، اجازه براي بيان احساسات و تعديل انتظارات از كودك شيوههاي مناسبي است.
به اعتقاد كارشناسان امور تربيتي، اگر پدر و مادر از همان سنين اوليه با ظرافت و هوشياري كودك را به خاطر دروغگويياش مورد طعن، مخالفت و يا استهزاء و تنبيه قرار ندهند بلكه با آرامش، مهرباني و صبوري با او در اينباره صحبت كنند او نيز به تدريج از اين رفتار دست برميدارد. ضمن آنكه بايد برخورد مادر و پدر به گونهاي باشد كه به كودك احساس شرم يا گناه تلقين نكنند بلكه زمينههاي بروز رفتار را از ميان بردارند. پدر و مادر باهوش بايد كودك خود را نه با دعوا و مشاجره بلكه با مثالهاي خندهدار و شاد از عواقب ناخوشايند دروغگويي آگاه كنند. در اين صورت كودك با هدايت و رهبري صحيح از سوي پدر و مادر، خود را از دروغگويي بينياز ديده و اين عمل را به عنوان يك الگوي رفتاري به كلي از دست خواهد داد. او كمكم ميآموزد به وجدانش رجوع كند و از دروغ گفتن پرهيز كند. براساس گفتههاي كارشناسان، معمولا دروغپردازيهاي خيالي كودكان از سنين 5 4 سالگي به بعد كاهش مييابد وكمكم قدرت تشخيص واقعيت از خيال را پيدا ميكنند اما اگر بعداز 6 5 سالگي نيز سعي كنند با روياسازيهاي ذهني خود حقيقت را ناديده بگيرند والدين بايد درصدد رفع علت اين امر باشند. چرا كه اصولا از اين سنين به بعد كودك تنها زماني كه دچار اضطراب، تشويش و نگراني شديد شوند دروغ ميگويند.
آغاز دروغ گفتن
دروغگويي معمولا از سنين كودكي آغاز ميشود، ولي در اين سن معنايي مشابه آنچه بزرگترها ميشناسند، نيست، بلكه بيشتر جنبه خيالبافي دارد. كودكان به دنبال فريب ديگران نيستند فقط به خاطر فشار بزرگترها و تنبيه آنان تحت فشار قرار ميگيرند، لذا متوسل به دروغ ميشوند از اينجاست كه كودكان دروغگويي را ياد ميگيرند و چنانچه خانوادهها به اصلاح اين رفتار نادرست نپردازند اين رفتار دائمي شده و در بزرگسالي نيز دامن وي را رها نخواهد كرد. به بيان ديگر پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه اولين ضرر عاديسازي يا ضروريسازي دروغ در خانوادهها به خود آنها برميگردد. زيرا فرزندانشان در اولين تجربههاي دروغگويي اول به والدين خود دروغ ميگويند و بدون شك محيط خانه كه يك محيط امن و اعتمادآور است به محيط شك و شبهه و ترديد تبديل ميشود و رفتارها و حركات در هالهاي از ابهام و بياعتمادي قرار ميگيرد.
عوامل دروغگويي
يكي از علل و عوامل دروغگويي در كودكان آموزش نادرست خانواده است. در خانوادهاي كه پدر و مادر و ديگر اعضاي آن همواره به يكديگر دروغ ميگويند نميتوان انتظار داشت كه كودكي راستگو تربيت كنند.
همچنين دروغگويي كودك ممكن است براي جلب توجه اطرافيان باشد، چنانچه كودكي در خانواده يا مدرسه مورد بيتوجهي اطرافيان قرار گيرد براي نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممكن است به گفتن دروغ در زمينههاي گوناگون متوسل شود. از سوي ديگر كودكاني كه نسبت به دوستان و اطرافيان خود احساس كمبود ميكنند ممكن است براي جبران كمبودها در زمينههاي گوناگون نظير شغل والدين، محل سكونت، وضع تغذيه، دوستان و تفريحات و سفرها به دروغ متوسل شوند.
درمان دروغگويي
براي درمان دروغگويي والدين و مربيان بايد واقعيات را بپذيرند و براي شنيدن موارد شيرين و تلخ از طرف كودكان آماده باشند و با رفتار خود به كودك بياموزند كه گفتن واقعيات به هر صورتي كه باشد مقبول است و موجبات تنبيه و آزار كودك را فراهم نخواهد كرد.
همچنين اگر كودك پي ببرد كه والدين و مربيان او را براي دروغگويي تشويق و براي راستگويي تنبيه نميكنند به تظاهر نميپردازند. از سوي ديگر والدين و مربيان بايد از طرح پرسشهايي كه كودك به آنها به احتمال قوي پاسخ نادرست خواهد داد خودداري كنند. براي اين كار كودك بايد از طريق والدين دريابد كه دروغگويي نادرست و راستگويي صفتي با ارزش و پسنديده است. تنبيه و كتكزدن كودكان به هنگام دروغگويي روش مناسبي نيست بلكه بايد نتايج زشت و تلخ دروغگويي را به صورت داستان براي آنها تعريف كرد و به آنها آموزش داد. اجازه بيان احساسات يكي ديگر از شيوههاي پيشگيري از دروغگويي است. پس از شنيدن نظر كودك، والدين بايد ضمن تحليل رفتار خود با كودك و يافتن علل پيدايش چنان احساسي به راهنمايي وي و تغيير رفتار و احساسات او بپردازند. وقتي كودك مرتكب خطايي شده ولي راست ميگويد بايد به ملايمت و به طور صحيح به او تذكر داده شود كه رفتارش درست نيست.
انتظارات والدين از كودكشان بايد در حد معقول و منطقي باشد وقتي اين انتظارات از حد خود خارج ميشود كودك را به سوي دروغگويي وا ميدارد چون كودك توان عملي ساختن خواستههاي اطرافيان را ندارد لذا به دروغ روي ميآورد.
پس بايد بدانيم كه در درمان دروغگويي همكاري خانواده و اعضا و اولياي مدرسه ضروري است. تغيير شيوههاي تربيتي، آگاهي دادن به كودك براي پذيرش كمبودها، توجه دادن به كودك به ارزشمنديها و تواناييهاي ديگر خود و خانواده و عدم مقايسه خود با ديگران، از ميان برداشتن علل ترس در كودك، اجازه براي بيان احساسات و تعديل انتظارات از كودك شيوههاي مناسبي است.
به اعتقاد كارشناسان امور تربيتي، اگر پدر و مادر از همان سنين اوليه با ظرافت و هوشياري كودك را به خاطر دروغگويياش مورد طعن، مخالفت و يا استهزاء و تنبيه قرار ندهند بلكه با آرامش، مهرباني و صبوري با او در اينباره صحبت كنند او نيز به تدريج از اين رفتار دست برميدارد. ضمن آنكه بايد برخورد مادر و پدر به گونهاي باشد كه به كودك احساس شرم يا گناه تلقين نكنند بلكه زمينههاي بروز رفتار را از ميان بردارند. پدر و مادر باهوش بايد كودك خود را نه با دعوا و مشاجره بلكه با مثالهاي خندهدار و شاد از عواقب ناخوشايند دروغگويي آگاه كنند. در اين صورت كودك با هدايت و رهبري صحيح از سوي پدر و مادر، خود را از دروغگويي بينياز ديده و اين عمل را به عنوان يك الگوي رفتاري به كلي از دست خواهد داد. او كمكم ميآموزد به وجدانش رجوع كند و از دروغ گفتن پرهيز كند. براساس گفتههاي كارشناسان، معمولا دروغپردازيهاي خيالي كودكان از سنين 5 4 سالگي به بعد كاهش مييابد وكمكم قدرت تشخيص واقعيت از خيال را پيدا ميكنند اما اگر بعداز 6 5 سالگي نيز سعي كنند با روياسازيهاي ذهني خود حقيقت را ناديده بگيرند والدين بايد درصدد رفع علت اين امر باشند. چرا كه اصولا از اين سنين به بعد كودك تنها زماني كه دچار اضطراب، تشويش و نگراني شديد شوند دروغ ميگويند.