بغض قلم ❥ ..

[ѕтяong]

گاهی باید با یک فنجان چای دارچینی کنار پنجره ای لم داد و با لبخند گفت بی خیال ِ همه ی آنها که کامم را در زندگی تلخ می کنند...

[pesarebaad]

بزرگی روحت را میان دستانت پنهان کن که بزرگ بودن بین این ادم های کوچک سخت است

[امیر‌حسین]

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیای ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ی ما صد جای آسیا کن

بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفاکن

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

هرگز تمامت را برای کسی رو نکن

بگذار کمی دست نیافتنی باشی

آدم ها تمامت که کنند رهـــــایت می کنند

[ѕтяong]

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیای ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ی ما صد جای آسیا کن

بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد

ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفاکن

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

وااای مولانای عزیزم اینو لحظه ی آخر که داشت فوت میکرد به علاءالدین پسرش گفت : )
مرسی..
+
ɪ'ᴍ ʟɪᴋᴇ ɪᴄᴇ ᴛʜᴀᴛ ғᴇʟʟ ɪɴ ʟᴏᴠᴇ ᴡɪᴛʜ ᴛʜᴇ sᴜɴ ?
مَن مثلِ یخم که عاشقِ خورشید شُدم

[❤nila❤]

. اسم ماهِ دومِ سال : بی ‌تو " اردی‌جهنم " با عشقت " اردی‌به‌عشق " با تو " اردی‌بهشت " A❤

[امیر‌حسین]

علت عاشق ز علت‌ها جداست

عشق اصطرلاب اسرار خداست

عاشقی گر زین سر و گر زان سر است

عاقبت ما را بدان شه رهبر است

هرچه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گرچه تفسیر زبان روشنگر است

لیک عشق بی‌زبان روشن‌تر است

چون قلم اندر نوشتن می‌شکافت

چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عشق در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

[♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱]

ﺑـَﻌﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﺑـﺎﺭﻭﻥ ﻣـﯽ ﻣـﻮﻧﻦ
ﺍﻭﻟﺶ ﮐـﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯿﺪﻥ
ﻭﻟﯽ ﺁﺧﺮﺵ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺑﺎ ﮔِﻞ ﻭ ﺷﻞ ﯾﮑﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺻﻔﺖ ﺑﺎﺵ
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﮔِﻞ ﺑﺸﯽ …!

[Đęąđ.ğïřł]

فقط میخواهم بشینم ونگاه کنم..

[امیر‌حسین]

با دو عالم عشق را بیگانگی
اندرو هفتاد ودو دیوانگی
مطرب عشق این زند وقت سماع
بندگی بند و خداوندی صداع
پس چه باشد عشق دریای عدم
در شکسته عشق را آنجا قدم
بندگی و سلطنت معلوم شد
زین دو پرده عاشقی مکتوم شد