امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]

رفتم از غیرتِ پابوسِ تو در خونِ حنا
آمد امروز مرا دشمن دیرینه به دست
 سپاس شده توسط Sirvan10_a
آگهی
تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چميدن اموز
 سپاس شده توسط Sirvan10_a
زیر بار بلای او، همه‌عمر
چون سر زلف او دو تا بودن
 سپاس شده توسط Sirvan10_a
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
تا کی ای جان
             اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت
آگهی
تا نفس هست
                 به یاد تو برآید نفسم
ور به غیر از تو بود، هیچکسم هیچکسم
 سپاس شده توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב
مژه‌ام گرمِ نثارِ گهرِ اشک خود است
چشمِ دل‌خون‌شده را آمده گنجینه به دست
تا کی ای جان
             اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن
نگاه تند تو را جز دلم نشانی نیست
نصیبِ مرغ بهشتی بُود خدنگِ بهشت


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان