گفتگو آزاد | نُسخه [467]

[شـــقآیــق]

@Mohlek
تِ دور بَگِردم

---

بهش بگو تو که نمیدونی غلط میکنی نظر میدی
با تشکر :Đęąđ.ğïřł

شقایق زبونش بستس گفت بگم بهت

تو هم خیلی بیجا میکنی که به خودت اجازه میدی با من اینطوری حرف بزنی ، بعضیاتون از سن فقط عددشو دارید بخدا :|

خب راس میگه دیگه شقایق اصن بی احترامی نکرد ب کسی ک بن بشع
حق داره شقا
توام ک اپن شب نبودی خودتم میگی نمیدونی چی بوده

[سهَ‌ند]

به به

[shghyegh]

به به

عه من میخواستم بگم

[سهَ‌ند]

به به

عه من میخواستم بگم

تو بگو چه چه

[Đęąđ.ğïřł]

:>>>>

[shghyegh]

عجب اسسسستراحت طولانی ای بود

---

عه من میخواستم بگم

تو بگو چه چه

چه چه

[Đęąđ.ğïřł]

الان از کی شروع کنم((((:

[شـــقآیــق]

الان از کی شروع کنم((((:

[سهَ‌ند]

عجب اسسسستراحت طولانی ای بود

یاد فرار مرغی افتادم که جینجر رو واسه تنبیه مینداختن زیرزمین بعد که آزاد میشد اون مرغ گوگولیِ کامواباف بهش میگفت رفته بودی تعطیلات؟

[شـــقآیــق]

عجب اسسسستراحت طولانی ای بود

یاد فرار مرغی افتادم که جینجر رو واسه تنبیه مینداختن زیرزمین بعد که آزاد میشد اون مرغ گوگولیِ کامواباف بهش میگفت رفته بودی تعطیلات؟

منم اونو ک کاموا دستش بود خیلی دوس داشتم((((((((:
عجب باسنی داشت