از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن
تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت
فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت
در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم
آرام شکست می خورم
و سکوت دنیایم را در بر میگیرد
فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم
چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟
کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم
اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست
سلولم کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست
دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق
خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی
به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند
فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود
میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است
اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد
به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت …
گاهی در خیال من
به شكل موج دریایی
كویری، كوه و صحرایی
گلی خوشرنگ و زیبایی
كنار چشمه ها گاهی
تو را در آب می بینم
اگر در خواب هم باشم
تو را در خواب می بینم
تو پنهان می شوی گاهی
میان چشم آهوها
تو را احساس باید كرد
میان رنگها، بوها
بگو آخر كجا هستی
همین نزدیك یا دوری
دل غمگین من دیگر
ندارد طاقت دوری......
تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت
فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت
در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم
آرام شکست می خورم
و سکوت دنیایم را در بر میگیرد
فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم
چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟
کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم
اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست
سلولم کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست
دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق
خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی
به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند
فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود
میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است
اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد
به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت …
گاهی در خیال من
به شكل موج دریایی
كویری، كوه و صحرایی
گلی خوشرنگ و زیبایی
كنار چشمه ها گاهی
تو را در آب می بینم
اگر در خواب هم باشم
تو را در خواب می بینم
تو پنهان می شوی گاهی
میان چشم آهوها
تو را احساس باید كرد
میان رنگها، بوها
بگو آخر كجا هستی
همین نزدیك یا دوری
دل غمگین من دیگر
ندارد طاقت دوری......