16-09-2013، 11:36
(آخرین ویرایش در این ارسال: 16-09-2013، 11:38، توسط ற!ՖŠ Д¥Ť!Ñ.)
همه چیزم رافروختم جز
صندلی
خالی کنارکلبه ام.
شایدوقتی برگردی خسته باشی...
داشت میرفت بهش گفتم
نمیتونی فراموشم کنی...
برگشت نگاه کرد گفتم دیدی نمیتونی فراموشم کنی؟!
گفت:شما....
صندلی
خالی کنارکلبه ام.
شایدوقتی برگردی خسته باشی...
داشت میرفت بهش گفتم
نمیتونی فراموشم کنی...
برگشت نگاه کرد گفتم دیدی نمیتونی فراموشم کنی؟!
گفت:شما....