<×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×>

[pink devil]

ببین!
یچیزی!
منو میبینی آقایِ سیگارکِش؟!
من دخترم!
خب؟!
مامان بالا سرم نیس!
نه که نیس .. حس!
مریضــه .. 12 ساله ام اس داره!
برو سرچ کن ببین ام اس چه نوع بیماریه!
از 3 سالگیم بابام داره منو بزرگ میکنه!
2 تا هم خواهر بزرگتر از خودم دارم که یکیشون 18 سالشه اون یکی 22!
به فکر خودشونن ..
ولی اگه این کسایی که اینجا هستن ، مخصوصا اونایی که بیرون از اینجا هم باهاشون صحبت داشتم،یبار گریه و درد و منو فهمیده باشن!
بابام هم واسم مامان بود هم بابا!
12 ساله دارم زندگیمو میکنم!
چرا؟!
چون میبینم خانواده هایی رو که اصلا همین مامانِ مریضو هم ندارن!
بعد تو واسه دو تا شکست عشقی میگی بدبختی داری؟!
ها؟!
برو جمعش کن ...
اگه به سیگار بود ، که بابایِ من الان 47 سالشه،بجای زندگی کردن با یه زنِ مریض،الان مارو ول کرده بود به امونِ خدا،یه زنِ دیگه هم داشت،سیگارم روش!
ولی نــع ...
با اینکه زنش مریضه ، عشق نمیبینه ، داره سه تا دخترو به خوبی بزرگ میکنه ، یبارم به سیگار فکر نکرده!
پس خفه شو !!!

---

راستی کی میای چشم همونی که بهت گفتم رو کور کنی؟ باید کمکم کنی چند تا دختر دیگه رو هم تنبیه کنیم. خیلی عوضی تشیف دارن. یک ساله دارن روی من کرم میریزن.

چی؟!
دوباره کرم ریخت؟

من آخره هفته میاد کلشو از فرق میبُرم .. 0_0
دختره ی بی همه چیز =@
بقیه فوشارو وختی دیدمش بهش میگم .. 0_0
مرضیه واست هواپیما خصوصی میفرستم بیای تهران بریم این دختره ی عوضی رو له کنیم 0_0
با فرید((:

آوره تارایم .. همسری!^ _ ^
من یه چاقــویی چیزی هم میارم که بگم یبار دیگه واسه داداشم مزاحمت ایجاد کنین،همین چاقو رو میکنم تو شکماتون!>__________<
تو هم محکم میزنی تو گوشِشون!