امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

<×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×>

نقل قول: وایی فرید درحالِ فرار بودم!>_<
دو تا پیرزن داشتن باهم حرف میزدن!
منم بستنی میخوردمو گوش میدادم!
یکیش داشت درمورد عروسش حرف میزد!
یچی خنده دار گفت منم بستنی از دستم افتاد شروع کردم به خندیدن!>_<

با فریاد زد دُنبالم!<×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×>
دیگه رفتم پشته درختا قایم شدم!<×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×>
خو چی گفتن مگه؟
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











 سپاس شده توسط сÜтε Đévìł ツ ، pink devil ، T A R A ، Mïņ̃†êR


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: <×گُــفـتـــــــ×ــــگـوے آزاد نــ×ــسخه پـَـنجـ~ــآهُ✘ شـِش ×> - FARID.SHOMPET - 13-10-2013، 20:30


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان