20-10-2013، 16:44
(آخرین ویرایش در این ارسال: 20-10-2013، 16:47، توسط ashkyakhee.)
پيرمرد
هنوز سمعک خرابش را دوست داشت
می گفت با خش خش آن، از تنهائی در مي آيم
با خش خش آن احساس می کنم کسی مرا صدا می کند!!!
گریه نکن
آدم ها تو را در قفس می خواهند!
اگر آرامیدی که هیچ ،
وگرنه
تو تنها یک ف ا ح ش ه ا ی
هیچکس تو را آزاد دوست ندارد!!!
هنوز سمعک خرابش را دوست داشت
می گفت با خش خش آن، از تنهائی در مي آيم
با خش خش آن احساس می کنم کسی مرا صدا می کند!!!
گریه نکن
آدم ها تو را در قفس می خواهند!
اگر آرامیدی که هیچ ،
وگرنه
تو تنها یک ف ا ح ش ه ا ی
هیچکس تو را آزاد دوست ندارد!!!