یک روز یک مورچه با بچه اش رفته بودند روی سر کچله
بچه :مامان تشنمه
مامان:پسر ساکت شو مگر نمی بینی در کویریم

بشنو از نی چون حکایت می کند ازجدایی ها شکایت می کند
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت مکند
بچه :مامان تشنمه
مامان:پسر ساکت شو مگر نمی بینی در کویریم


بشنو از نی چون حکایت می کند ازجدایی ها شکایت می کند
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت مکند