امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 4.54
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گفتـــــــگوی آزاد نسـخه 60

نقل قول: دیروز مسلا تیپ زدم رفتم بیرون
مامانم زنگ زده نون بخر
منم رفتم نون بخرم پسره نون واییه همچین نیشش باز شد
من نون برداشم با عصبانیت اومدم بیرون
ینی در اون لحظه دوس داشتم یه تفنگ دو لول دستم بود مغز خودمو متلاشی میکردم :O هوفففففقف:-\o_O

نون وا! Big Grin خو تو یه لبخندی بهش میزنی دیگه! چی می شد آخه؟


چند روز پیش از اوتوبوس پیاده شدم که چند تا برگه ی تست پژوهشی بدم به دو تا دختر که تصادفی یکیشون خیلی خوشگل بود. دقیقا کسی که همه ی پسرای مدرسمون دنبالشن ولی به کسی پا نمیده.
وقتی پیاده شدم رفتم سمتشون. دختره به اون دختر خوشگله خندید و منو نشون داد(البته من این صحنه رو از کسی شنیدم) وقتی رفتم جلو و گفتم ببخشید خانوما اونا سری برگشتن و منتظر بودن من شماره بدم که برگه ها رو گرفتم جلوشون.
چه حس خوبی داشتم وقتی اونا جا خوردنBig Grin
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











 سپاس شده توسط ღ ற£ђЯᏙVЄђ ღ ، τοxικ ، Łost Đλtλ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: گفتـــــــگوی آزاد نسـخه 60 - FARID.SHOMPET - 28-11-2013، 19:59


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان