همین امروز امتحانه فاینال داشتم مراقبمونم شوت بود کلا همه رو از رو کتاب نوشتم
ولی یه خاطره ی بدم بگم هیچ وقت یادم نمیره
قدیما مامانم یه دستگاه داشت روشنش میکردی میتونستی راحت به سرووضعت برسی
منم بچه بودم اومدم فوضولی اینو زدم به ابروم نصفشو برد تازه از رو که نمیرم من رفتم با اون وضع جلوی داداشم نشستم دستمم رو ابروم داداشم به زور دستمو برداشت کلی دعوام کرد
اینو هیچ وقت یادم نمیره

ولی یه خاطره ی بدم بگم هیچ وقت یادم نمیره
قدیما مامانم یه دستگاه داشت روشنش میکردی میتونستی راحت به سرووضعت برسی

اینو هیچ وقت یادم نمیره
