من اونقدر اشک میریزم
که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم
شبایی رو که بیدارم
من اونقدر اشک میریزم
که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم
شبایی رو که بیدارم
شاید از گریه خوابم برد
درها رو باز... درها رو باز میزارم..
نمیترسم اگه گاهی
دعامون بی اثر میشه
همیشه لحظه آخر
خدا نزدیکتر میشه
تورو دست خودش دادم که از حالم خبر داره
که حتا از تو چشماشو یه لحظه بر نمیداره
اخیشششششش
این حتا استباه حی این جوریه
که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم
شبایی رو که بیدارم
من اونقدر اشک میریزم
که برگردی به این خونه
حسابش رفته از دستم
شبایی رو که بیدارم
شاید از گریه خوابم برد
درها رو باز... درها رو باز میزارم..
نمیترسم اگه گاهی
دعامون بی اثر میشه
همیشه لحظه آخر
خدا نزدیکتر میشه
تورو دست خودش دادم که از حالم خبر داره
که حتا از تو چشماشو یه لحظه بر نمیداره
اخیشششششش
این حتا استباه حی این جوریه