امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گــفـــــتگـوے آزاد►66◄

وقــتــی کــه نــام ِ زیــنب آمـــد بـــر زبانم

آتـــش گــرفــتـم سوختم تا استـخوانـم

او چــهـار ســـالـه بـــود و در اوج لطافت

همـچون گُــلـی سرشار از عشق و تراوت

در پـیـش چــشمـانش گذشت تابوت مادر

رنـگش پــرید و پــر زِ اشــک مــبهـوت مـادر

بـی مــادری ارکان جسمش را به هم زد

وقـتــی کـــه بـابـــا رفــت بر جانش شرر زد

بـــی مــادری یـــا اینکه بابـا رفت از دست

کافیست تا یک کوه از غم پشت بـشکست

در عُـمــر خـود از بس مــصــیـبتها کــشیده

اصلا بــه دوران رنـــگ شــادی را نـــدیــده

بــا چــشم خود دیده غریـبی حـسن را

بــا زهــر کین کُشتندآن گُل در چمن را

او دیــده یــــک تشت پُر از خون و جگر را

او دیـــده قـــلبی پــر ز آه و پــر شرر را

بــانـــو تـــریــن بــانــوی تــــاریخ مــصـیبت

مــادر فــقــط بــا او نــمــوده ایـن وصـیت

در روز عــــــاشــــــورا در آن گـــودال لالــه

یـــک بــوســــه زن بــــرآن گـلوی پاره پاره

راس بــه روی نـــی اگــــر دیــد ی در آنجا

رگــهــای پـــاره پـــاره و خـــو نـی در آنـجا

مــادر صــبـوری کن صبوری کن که در غم

کوه صبوری هم که باشی می شوی خَم
گــفـــــتگـوے آزاد►66◄
 سپاس شده توسط Mσηѕтєя Gιяℓ ، Mr.Robot


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: گــفـــــتگـوے آزاد►66◄ - MONA-GH - 06-01-2014، 14:18


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان