امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد و دل با خدا....

#4
بارها شده گفتم نرو اما نفهمیدی!رفتی هی دنبالت اومدم!به ملائک گفتم مبادا چیزی بنویسیدا صبر کنید تا لحظه آخر برمیگرده...
گفتم:اون این کار رو انجام نمیده،اون این حرف رو نمیزنه.هر چی ملائک گفتن بار الها این بنده سابقه داره،دفعه اولش نیست..
اما گفتم:نه!شاید این دفعه عوض شده باشه صبر کنید چیزی ننویسید و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن عوض شدی یا نه..
هی صدات زدم گفتم:نرو.اما تو رفتی،گفتم:نزن اما تو زدی،گفتم:نکن اما تو کردی..
آخرسر،منو پیش ملائک سرافکنده کردی.ملائک گفتن:بار الها باز عوض نشد..

شرمندم..

ازاين قسمتش خيلي خوشم اومدشHeart
چــِِِِِِِِـ ـ ـ ـــرآ تـــــ ـ ـ ــــوكـِِِِِِِِِِـــ ـ ـ ـــدِِِِِِِِِري دآيـــــ ـ ـ ــــي؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط mo0ozhi ، milad joon


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: درد و دل با خدا.... - ♣♦♠l♥k♠♦♣ - 07-01-2014، 20:26


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان