07-01-2014، 20:26
بارها شده گفتم نرو اما نفهمیدی!رفتی هی دنبالت اومدم!به ملائک گفتم مبادا چیزی بنویسیدا صبر کنید تا لحظه آخر برمیگرده...
گفتم:اون این کار رو انجام نمیده،اون این حرف رو نمیزنه.هر چی ملائک گفتن بار الها این بنده سابقه داره،دفعه اولش نیست..
اما گفتم:نه!شاید این دفعه عوض شده باشه صبر کنید چیزی ننویسید و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن عوض شدی یا نه..
هی صدات زدم گفتم:نرو.اما تو رفتی،گفتم:نزن اما تو زدی،گفتم:نکن اما تو کردی..
آخرسر،منو پیش ملائک سرافکنده کردی.ملائک گفتن:بار الها باز عوض نشد..
شرمندم..
ازاين قسمتش خيلي خوشم اومدش
گفتم:اون این کار رو انجام نمیده،اون این حرف رو نمیزنه.هر چی ملائک گفتن بار الها این بنده سابقه داره،دفعه اولش نیست..
اما گفتم:نه!شاید این دفعه عوض شده باشه صبر کنید چیزی ننویسید و اونا هم با من منتظر نشستن تا ببینن عوض شدی یا نه..
هی صدات زدم گفتم:نرو.اما تو رفتی،گفتم:نزن اما تو زدی،گفتم:نکن اما تو کردی..
آخرسر،منو پیش ملائک سرافکنده کردی.ملائک گفتن:بار الها باز عوض نشد..
شرمندم..
ازاين قسمتش خيلي خوشم اومدش
