09-01-2014، 22:50
خیلی سخته که بخوایی با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین...
اما...
یکدفعه اشک از چشمهات جاری بشه...
دوستت دارم های تو مرا از پا در اورد....
لطفا خاموش شو...
دیگر توان گوش دادن ندارم....
اینبار که آمدی،
کفشهای بندی ات را بپوش!
آخر...
.
.
.
.
.
.
چند دقیقه..
رفتنت را..
به تاخیر می اندازند...!!!

دخترخانم
تورا دختر خانوم مینامند .
مضمونی که جذابیتش نفسگیر است…
دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معنا پیدا میکند
و نه با اشک و افسون.
اما تمام اینها را هم در برمیگیرد…
تو نه ضعیفی و نه ناتوان،
چرا که خداوند تو را بدون خشونت و زورِ بازو میپسندد.