18-01-2014، 23:46
من کناراو
چشم در چشم او
صدایی از حریم قدسی حصار کوه می شنیدم و خودم
به چشم و گوش خود دیدم و شنیدم و همچنان
با نگاه سرد خود
به راه آن شبان خسته چشم دوختم...
شبان پیر...نه جوان
ساکن و قوی پنجه و میان بلند
با کوله ای قهوه ای...نه سیاه...
موی روشن و سیاه و سرخ...
من به یاد ان شب سیاه..
عمری از حصار شب خط یک شبان پیر را حساب می کشم...
چشم در چشم او
صدایی از حریم قدسی حصار کوه می شنیدم و خودم
به چشم و گوش خود دیدم و شنیدم و همچنان
با نگاه سرد خود
به راه آن شبان خسته چشم دوختم...
شبان پیر...نه جوان
ساکن و قوی پنجه و میان بلند
با کوله ای قهوه ای...نه سیاه...
موی روشن و سیاه و سرخ...
من به یاد ان شب سیاه..
عمری از حصار شب خط یک شبان پیر را حساب می کشم...