اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)

#1
شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)

خـنـده ام مـیگیـرد…
 
از ایـنکه…
 
هنـوز بـهت فـکر میـکنم…
 
خدایـا کمـکم کـن…
 
خسـته شـده ام…
 
وقتی مال من نیسـت…
 
چـرا تو فـکرمه…









گفت : בوستت בارم


هر چہِ گشتم مثل تو پیـבا نشـב


گفتم : خوب گشتے ؟


گفت : آره


گفتم : اگه בوستم בاشتے نمے گشتے . . .














شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)


تنهایی ریشه تمامی گناهان و درد هاست ؛



چوپان را "تنهایی"دروغگو كرد !!!











شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)
لحظه‌ های با تو بودن

 از عمرم حساب نمی شوند

از آخرتم حساب می شوند ، از بهشت




شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)
هوا بارانی ست ولی شیشه ؛ چرا بخار نمیگیری ؟


نترس ؛ رفت … دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !











تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم ….


از دلـتـنـگـی ام …


گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …


خـوابـت را بـبـیـنـم …


مـیـفـهـمـی ؟!!


فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!







شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)
اگر گریــه نمی کنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !


مــن مـــــرد هستم 


تنهـایی قـدم زدنم از گریـه کردن دردنـاکــــ تـــر است











شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)


زندگی!!!
 
کلاهت را به هوا بینداز...
 
که من دیگر حال بازی کردن ندارم! 
 
تو بردی...











شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)

می‌پرسم  چرا  چرا  چرا


و صورتم را در دست‌هایم  پنهان می‌کنم


چرا این دست‌ها


نتوانستند کاری کنند


جز پنهان کردنِ صورتم...











شراب هم به مستی ام حسادت میکند.


آنگاه که خمار یک لحظه دیدن "تو" میشوم


شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)




شاید حرف آخر...(سری 1.2.3)
عادت ندارم درد دلم را به همه کس بگویم


  پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم تا همه فکر کنند


 نه دردی دارم نه قلبی امان از این عادت ها












امیدوارم لذت برده باشید.ببخشید اگه بعضیهاش تکراری بود.اگه استقبال بشه سری 2 رو هم میزارم
ممنون


هیچکس نظر نمیده؟؟؟cryingcryingcrying
خدایا
کمی بیا جلوتر...میخواهم در گوشت چیزی بگویم...!
این یک اعتراف است...
من بدون او دوام نمی آورم...حتی تا صبح فردا...!.!

پاسخ
 سپاس شده توسط ارتمیس فاول ، gole_pazhmorde ، ᴄʜᴀʀɪsᴍᴀ ، [ niki ] ، jojooooooo21 ، zahra HA ، ᖇᗩᖺᗩ ، tavsa ، !...rana ، sama.m
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
شاید حرف آخر...(سری 1.2.3) - @T@R - 24-01-2014، 21:22


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان