► { Çhå†Rööm { Vêr§ïöñ 74 ◄

[Apathetic]

سـلآمـ و خدافسی ...

دیشب دس دستی داشتیم محروم میشدیما !! ...

عکس ایسآن نبود که شماها هعی جو میدادین ... عکس یکی دیگه بود

باز میخای راجبش حرف بزنی پسر جون ؟ ): 

همین که ایمان محرومت نکرد باس بری خدا رو شکر کنی . کسی کاری نداره عکسه کی بوده . حق نداری به کسی عکسی رو بندازی که نیست ! ):

دیگه این بحثو ول کن .. خب ؟ :|

---

شادی دیگه اون داستان فلش خور رو نمی ذاری؟

راستش ، واقعا نمیدونم :|

وخت ندارم اصلا ! فقد چارشنبه و پنجشنبه میتونم بیام نت .. تو این دو روزم همش مدیریت میکنم .. یا گه گاه موضوع میذارم .

نمیدونم .. شایدم بتونم بزارم ولی حسش نی دیه ! -__-

فرید رفته .. شخصیت مهمی بود . کم کم بچه ها فراموشش کردن .. یه نمه احساس بچگونگی بهم دس میدع !

ولی خب .. شاید مدارس تموم شد خجالتم اب شه بزارم ! )):

اهان
این فرید هم که رفت همع چی رو بهم ریخت

پسره ی کثافط ):

داستانمو بهم ریخ اگه نمیرف به احتمال 90% تا حالا 20 تا سری هم از داستان گذشته بود .. ؛

ولی خب ! فرید و من اصلا باهم نمیسازیم ! خخخ ..