اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

غم انگیز

#1
سلام...
متن زیر مربوط به یه خانومی هست....
در آخر جواب سوالشو بدید.....
اگر هم سلاح دونستید به من سپاس بدید!!!
اگر دوستی از شما سوال زیر را بپرسد ،چه جوابی به او می دهید؟  (در قسمت نظرات پاسخ های خودتان به این سوال را ثبت کنید )

 من و همسرم سه ساله ازدواج كردیم ،یك ساله كه همسرم بیكارن ،خرجمون رو خانواده ی من می دن. خانواده ام همسرم را خیلی دوست دارند چون خیلی مهربونه و همیشه احترام رو نگه میداره. ما طبقه اول خونه پدرم زندگی میكنیم اما مشكل ما از جایی شروع شد كه دوست دختر سابق همسرم كه 5 سال با هم بودند، همسرم را در گروهی در فیس بوك پیدا كرده و چون احساس می کرده که همسر من از او بخاطر رفتن بی دلیلش ،رنجیده و ناراحته ،می خواسته حلالیت بطلبه!!!گویا دختر این خانوم بیماری داره و اون فکر می کنه بخاطر کاریه که با همسر من کرده .من متوجه شدم که همسرم رفتارش غیر عادی شده و چیزی رو از من پنهان می کنه.تو این مدت خیلی با هم دعوا می کردیم و یک بار تو دعوا به من گفت که با این خانوم دوسته البته به من خیانت نکرده!!!وقتی عصبانیتش فروکش کرد از من خواست تا ببخشمش.من هم چون دوستش داشتم بخشیدم اما همیشه بهش شک داشتم تا اینکه  نمیدونم چی شد گوشی اش رو چك كردم .اس ام اس هاشون روخوندم كه عاشقانه بود. همسرم بهش گفته بود: پرستوی عزیزم .اونم گفته بود :فرید جان.همسرم گفته بود: قربونت برم كه انقدر مهربونی !نفهمیدم چی دارم میخونم همسرم حمام بود نوشتم واسش همه چی بینمون تموم شد.
غم  انگیز

 رفتم طبقه بالا .خدا رو شكر مادرم نبودن. اومد بالا گریه میكرد كه رهاش نكنم بهش گفتم تو بهم خیانت كردی خیلی گریه كرد كه ببخشمش منم ترسیدم بلایی سر خودش بیاره و بخشیدمش. یک بار که دعوامون شد، بهش گفتم شماره ی اون خانوم رو بده ،میخوام باهاش حرف بزنم. گفت :چی میخوای بهش بیگی؟و شماره رو نداد. این منو خیلی حساس كرد. گفت: اون نمیدونه تو میدونی !من خیلی ناراحت شدم یعنی نمیخواست اونو ناراحت كنه كه شماره اش روبهم نداد همش میگفت چی میخوای بهش بگی؟
 
احساس می کنم از همسرم دور شدم ،دیگه بهش اعتماد ندارم.باید باید چیکار کنم؟ شما جای من بودین چی کار می کردین؟
برای اینکه شکست نخورید
هیچ وقت تلاش نکنید
یه فیلسوف بزرگ
پاسخ
 سپاس شده توسط -Edgar
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
غم انگیز - نگار100 - 07-02-2014، 17:11
RE: غم انگیز - -Edgar - 07-02-2014، 17:15
RE: غم انگیز - نگار100 - 07-02-2014، 17:17

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  مادر....داستانی بسیار غم انگیز!!!!
  خوراکی نفرت انگیز که چینی ها عاشقشند!
  هدیه ی شگفت انگیز عروس به مادر شوهر
  شطرنج نفرت انگیز و چندش آور +تصاویر
  تصاویری غم انگیز از بعضی مدارس ایران
  حکاکی های شگفت انگیز روی چوب ...
  ایده های هیجان انگیز برای بازیافت لامپ های قدیمی
  یه جمله شگفت انگیز انگلیسی + ترجمه
  نمای خیال انگیز و جادویی پارک کرم شب تاب +تصاویر
  کشیدن نقاشیهای شگفت انگیز با خمیردندان!!!!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان