03-07-2012، 19:02
در خلوت تنهایی
سکوت...
نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد هست!
حرف هست...
عشق هست...
بغض هست...
درد هست...
اما...چه بگویم وقتی
نه در آرزوهایت حرفی از رویای با من بودن است
نه در روزهایت تلاش ِ داشتنه همیشگی ِ من!
گمان مبر که همیشه در حوالی خوابهای تو بیدارم
گمان مبر که همیشه عاشقانه مینویسمو می خوانمت
عشق به زخم که برسد سکوت می شود...
زخم که عمیق شود ، بیداریه دل ، درد دارد
من!
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود...!
سکوت...
نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد هست!
حرف هست...
عشق هست...
بغض هست...
درد هست...
اما...چه بگویم وقتی
نه در آرزوهایت حرفی از رویای با من بودن است
نه در روزهایت تلاش ِ داشتنه همیشگی ِ من!
گمان مبر که همیشه در حوالی خوابهای تو بیدارم
گمان مبر که همیشه عاشقانه مینویسمو می خوانمت
عشق به زخم که برسد سکوت می شود...
زخم که عمیق شود ، بیداریه دل ، درد دارد
من!
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود...!