04-07-2012، 10:32
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماند ز من ادمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر امد تا با دل من
قصه سازد پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برارم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم؟؟؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟؟؟
صخره ای کو که بدان اویزم؟؟؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماند ز من ادمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر امد تا با دل من
قصه سازد پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برارم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم؟؟؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟؟؟
صخره ای کو که بدان اویزم؟؟؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است