گــفـتگـوے آزاد 【81】

[Ƒαкє ѕмιƖє]

سلام آیســـآنی |:
احمد هنوز تو کف لیست دوستاشه -_-
هر دودقیقه درمیون چک میکنع -_-

سلـآم رُکی |:

دقیقـا -__-

---

|: زدم تو صورتش :|

خـوب کـاری کـردی|:

برگشت بهم گفت من میخوامت |:

من زدم تو صورتش |:

افتاد |:

کیفمو گرفت |: جیغ زدم |:

محمد اومد برش داشت بردش |:

من دیگه میدون نمیرم |:

فاطمه S:

میدون کجاست؟

چـه دسته گلی به آب دادی؟

مـنـم یـه پـسـر رو زدم|:

خـیـلـی کـیـف میدع|:

یـه دوست دارم از مـن قلدر تر|:

اونـروز تـو خـیـابـون یـه پسره گفت چراع شما دخترا شبیه پاستیل هستید؟

نـسـیـم تـا جـایی کـه تـوان داشت پسره رو زد|:

از آخـر پـلـیس نسیم رو برد|: ول نمیکرد پسره رو|:

میدون 62 |:

رُکی میدونی کجاس میدون 62؟!

میدون 62 هون محلس که یکم کلاسش بالاتره |:

. . S:

فاطمه . . ما به پسره میگیم پرتقال خیلی هم خشگله خخ |: من زدمش گفتم برو نمیخوام ببینمت |:

پرتقال هم برگشت کیفمو گرفت گفت برو گفتم ولم کن گفته نع دیگه برو خو |:

بعدش جیغ زدم محمد که همون برج میلاده خودمونه برگشت گفت ایسان بسه جیغ نزن |:

بعد در گوش پرتقال یه چی گفت و رفتن |:

هع |:

. . . !!!