يكروز يك زن و مرد ماشينشون با هم تصادف نا جوري ميكنه بطوريكه ماشين هردوشون بشدت اسيب ميبينه
ولي هر دوشون به طرز شگفت انگيزي جون سالم بدر ميبرن.
وقتي هر دوشون از ماشينشون كه حالا به اهن قراضه اي تبديل شده بود بيرون ميان راننده ي خانم بر ميگرده
ميگه:اه چه جالب شما مرد هستيد ببينيد چه بروز ماشينامون اومده!همه چيز داغون شده ولي ما سالم
هستيم! اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه كه اينطوري با صلح و صفا اغاز كنيم!
مرد با هيجان پاسخ ميده:اوه بله كاملا با شما موافقم اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه
بعد اون خانم زيبا ادامه ميده :ببين يك معجزه ي ديگه! ماشين من كاملا داغون شده ولي اين شيشه مشروب
سالمه مطمئنا خدا خواسته كه اين شيشه ي مشروب سالم بمونه تا ما اين تصادف خوش يمن كه ميتونه
شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگيريم
وبعد خانم زيبا با لوندي بطري رو به مرد ميده.....
مرد سرش رو به علامت تصديق تكان ميده و درب بطري رو باز ميكنه و نصف شيشه مشروب رو مينوشه و بطري رو
برميگردونه به زن
زن درب بطري رو ميبنده و شيشه رو برميگردونه به مرد.
مرد ميگه شما نمينوشيد؟
زن لبخند شيطنت اميزي ميزنه و در جواب ميگه:
نه عزيزم،فكر ميكنم الان بهتره منتظر پليس باشيمدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یکی پسرا راست می گند یکی پینوکیو
یکی پسرا مهربونند یکی خرس مهربون
یکی موهای پسرا قشنگه یکی آنه شرلی
یکی خونه شما (پسرا ) قشنگه یکی خونه مادربزرگه
یکی پسرا سفیدند یکی سفید برفی
یکی گوشهای پسرا قشنگه یکی گوشهای زی زی گولو
یکی پسرا خوشگلند یکی پلنگ صورتی
آدما می تونند پسر باشن اما پسرا نمی تونند آدم باشن
روزی پسری وارد کتاب خانه میشه از فروشنده می پرسه شما کتاب پسر دانا را دارید؟ فروشنده میگه اقا ما کتاب های تخیلی نمی فروشیم
ولي هر دوشون به طرز شگفت انگيزي جون سالم بدر ميبرن.
وقتي هر دوشون از ماشينشون كه حالا به اهن قراضه اي تبديل شده بود بيرون ميان راننده ي خانم بر ميگرده
ميگه:اه چه جالب شما مرد هستيد ببينيد چه بروز ماشينامون اومده!همه چيز داغون شده ولي ما سالم
هستيم! اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه كه اينطوري با صلح و صفا اغاز كنيم!
مرد با هيجان پاسخ ميده:اوه بله كاملا با شما موافقم اين بايد يه نشونه اي از طرف خدا باشه
بعد اون خانم زيبا ادامه ميده :ببين يك معجزه ي ديگه! ماشين من كاملا داغون شده ولي اين شيشه مشروب
سالمه مطمئنا خدا خواسته كه اين شيشه ي مشروب سالم بمونه تا ما اين تصادف خوش يمن كه ميتونه
شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگيريم
وبعد خانم زيبا با لوندي بطري رو به مرد ميده.....
مرد سرش رو به علامت تصديق تكان ميده و درب بطري رو باز ميكنه و نصف شيشه مشروب رو مينوشه و بطري رو
برميگردونه به زن
زن درب بطري رو ميبنده و شيشه رو برميگردونه به مرد.
مرد ميگه شما نمينوشيد؟
زن لبخند شيطنت اميزي ميزنه و در جواب ميگه:
نه عزيزم،فكر ميكنم الان بهتره منتظر پليس باشيمدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

یکی پسرا راست می گند یکی پینوکیو
یکی پسرا مهربونند یکی خرس مهربون
یکی موهای پسرا قشنگه یکی آنه شرلی
یکی خونه شما (پسرا ) قشنگه یکی خونه مادربزرگه
یکی پسرا سفیدند یکی سفید برفی
یکی گوشهای پسرا قشنگه یکی گوشهای زی زی گولو
یکی پسرا خوشگلند یکی پلنگ صورتی
آدما می تونند پسر باشن اما پسرا نمی تونند آدم باشن
روزی پسری وارد کتاب خانه میشه از فروشنده می پرسه شما کتاب پسر دانا را دارید؟ فروشنده میگه اقا ما کتاب های تخیلی نمی فروشیم