امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دیـــوانهــ ها !

#8
دیـــوانهــ ها !


خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است

خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است

خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم

خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم

کسی از گوشی مشغول، به من می خندید

آخر مرحله شد، غول به من می خندید!

یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا

بازی مسخره ای بود... رها کرد مرا!

با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم


شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!


آنچه می رفت و نمی رفت فرو... من بودم!

حافظ ِ اینهمه اسرار ِ مگو، من بودم

از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم

دردم این بود که از یار ِ خودی گل خوردم!

حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدند

باختیم! آخر بازی، همگی دست زدند

از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم

رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم

خسته از بودن تو، خسته تر از رفتن تو

خسته از «مولوی» و «شوش» به «راه آهن» تو

خسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبود

خسته از منظره ی خسته ی تهران در دود

مرده بودی و کسی در نفس ِ من جان داشت

مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!

کشتمت! تن زده در ورطه ی خون رقصیدم

پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم

از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد

مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!

به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی

دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ
 سپاس شده توسط پریفام 2013


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: دیـــوانهــ ها ! - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 25-02-2014، 12:18


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان