06-07-2012، 18:46
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم،
دست نوازش بر سرش میکشم،
میگویم: غصه نخور، میگذرد ...
برای دلم، گاهی پدر میشوم،
خشمگین! میگویم: بس کن،
دیگر بزرگ شده ای ...
گاهی هم دوستی میشوم مهربان،
دستش را میگیرم،
میبرمش به باغ رویا ...
"دل من، از دست من خسته است"
دست نوازش بر سرش میکشم،
میگویم: غصه نخور، میگذرد ...
برای دلم، گاهی پدر میشوم،
خشمگین! میگویم: بس کن،
دیگر بزرگ شده ای ...
گاهی هم دوستی میشوم مهربان،
دستش را میگیرم،
میبرمش به باغ رویا ...
"دل من، از دست من خسته است"