28-02-2014، 10:41
من یک دخترم...
نگاه به بدن ظریفم نکن...
اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به اتش می کشم...
من نه عاشقم نه محتاج نگاه ... اموخته ام ناله ام سکوت باشد گریه ام لبخند وتنها همدمم خدا...
وفقط جلوی یک پسرزانو خواهم زد...پسرم...ان هم برای بستن بند کفش هایش...
مرا دختر می نامند.غروری دارم که برای تنها بودن له نمی شود ...
احساسی دارم که با منطق گدایان نمی سازد...
قلبی دارم که هنوز تیزی خنجر نامردی را نخورده است...
وزیبایی های دارم که حراج چشم های بیگانه نخواهد شد...
خدای من نگاه تو مرا بی نیاز میسازد ازهر نگاهی...
نگاه به بدن ظریفم نکن...
اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به اتش می کشم...
من نه عاشقم نه محتاج نگاه ... اموخته ام ناله ام سکوت باشد گریه ام لبخند وتنها همدمم خدا...
وفقط جلوی یک پسرزانو خواهم زد...پسرم...ان هم برای بستن بند کفش هایش...
مرا دختر می نامند.غروری دارم که برای تنها بودن له نمی شود ...
احساسی دارم که با منطق گدایان نمی سازد...
قلبی دارم که هنوز تیزی خنجر نامردی را نخورده است...
وزیبایی های دارم که حراج چشم های بیگانه نخواهد شد...
خدای من نگاه تو مرا بی نیاز میسازد ازهر نگاهی...