04-03-2014، 16:07
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-03-2014، 16:09، توسط Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ.)
میشود یک شب خوابید
و صبح با خبر شد
غمها را از یک کنار به دور ریخته اند ؟؟؟!!
که اگر اشکی هست
یا از عمقِ شادمانیِ دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدنهای دور
یا گریه کودکی که دستِ بی حواسش
بادبادکی را بر باد میدهد....!!
کاش میشد...
یک صبح
کسی زنگِ خانه هامان را بزند بگوید:
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلبهایی آکنده از عشقهای واقعی
از آنسوی دوست داشتن ها
آمدهایم بمانیم و هرگز نرویم
هیچکس نمی داند
چقدر جایِ شادمانیهای بی سبب در دل نسلِ ما خالیست....!!
و صبح با خبر شد
غمها را از یک کنار به دور ریخته اند ؟؟؟!!
که اگر اشکی هست
یا از عمقِ شادمانیِ دلی بی درد است
یا از پس به هم رسیدنهای دور
یا گریه کودکی که دستِ بی حواسش
بادبادکی را بر باد میدهد....!!
کاش میشد...
یک صبح
کسی زنگِ خانه هامان را بزند بگوید:
با دستِ پر آمده ایم
با لبخند
با قلبهایی آکنده از عشقهای واقعی
از آنسوی دوست داشتن ها
آمدهایم بمانیم و هرگز نرویم
هیچکس نمی داند
چقدر جایِ شادمانیهای بی سبب در دل نسلِ ما خالیست....!!