05-03-2014، 15:24
عادت کرده بود مشتری را از روی کفشش بشناسد.
هیچ موقع به صورت کسی نگاه نمیکرد.
امّااین کفشهای پاره مجبورش کرد.
سرش را بالاآورد.
برادرش بود،گقت:نترس!پول واکستو میدم.امروز خیلی گل فروختم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هیچ موقع به صورت کسی نگاه نمیکرد.
امّااین کفشهای پاره مجبورش کرد.
سرش را بالاآورد.
برادرش بود،گقت:نترس!پول واکستو میدم.امروز خیلی گل فروختم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
