09-07-2012، 21:47
می دانم که تو مرا از میان
تیر وتیرک های خاموشی
به سوی زندان آبی
خیال هایت می بری
آن زندان که دیوار های نقره ای دارد
سقف قرمز
کف طلایی
درهای شیشه ای
و پنجره های کبود
پنجره؟
چرا برای زندان پنجره گذاشتی؟
شاید دلت می خواهد فرار کنم؟
ولی اگر دلت می خواست فرار کنم مرا زندانی نمی کردی
من نمی خواهم فرار کنم
می خواهم تو بیایی و آزادم کنی.
تیر وتیرک های خاموشی
به سوی زندان آبی
خیال هایت می بری
آن زندان که دیوار های نقره ای دارد
سقف قرمز
کف طلایی
درهای شیشه ای
و پنجره های کبود
پنجره؟
چرا برای زندان پنجره گذاشتی؟
شاید دلت می خواهد فرار کنم؟
ولی اگر دلت می خواست فرار کنم مرا زندانی نمی کردی
من نمی خواهم فرار کنم
می خواهم تو بیایی و آزادم کنی.