امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥ خـآطره ی نـوروزی من و تـو♥

#4
مـوقع سال تحـویل .. پدرم رفتـــ تا تیر بنـدآزن داداشمم لبـاس پوشیـد رفت دمه در ..

ولی منم طبق معمـول حوصله ی تند تند لباس پوشیدن ندارم ..

حآلا بعد یه ساعت لبـآس پوشیدم رفتم پـآیین دیدم پدرم و داداشم دارن میـان و بهم میـگن سـآل نو مبآرک .. سال تحویل شده بود

اوفـــ ایـن همـه لبآس پوشیدیم هیـچی .. Big Grin
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ♥ خـآطره ی نـوروزی من و تـو♥ - !~IмДи~! - 22-03-2014، 8:13


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان