14-04-2014، 14:30
(14-04-2014، 14:26)✘ lᴚıƃ ʎZɐᴚɔ ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.الــهــی|:
(14-04-2014، 14:17)Directioner girl نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.آره آره یادمه (:
(14-04-2014، 14:14)✘ lᴚıƃ ʎZɐᴚɔ ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.آوره یـادمـه!!((:
نــوپ {:
فــآطی من از 67 یا 66 ایــنــآ اومدم (:
یادش بخیر -_-
احمد داشت با تارا و تو و فاطی دعوا میکرد (:
منم اون اولا کلم بو قرمه شبزی میداد (: ( به قول احمد )
اومدم سپاس دادم احمد که منو از قبل میشناخت گفت {:
رکی تو هم بیاد با منو محمد (:
بعد منم اومدم (:
بعد من از گفتگویه 70 به بعد جــــآ افتادم -_-
یادته فاطی ؟ (:
خخ چـه دعـوایی بـود مـاکـان هـم بـود
اون روزا تـا دوشـب مـن و تـارا میشستیم بـا ایـن احـمـت و ممد دهـن به دهن میشدیم|:
خوش میگذشت(: ممد هنو نویسنده بود
من همیشه تماشاچی بودم ^_^
خجالت میکشیدم با شما ها حرف بزنم |:
آخه تارا که مدیر بود ماکان هم که مدیر بود ممد هم نویسنده |:
خجالت میکشیدم |:
اون موقع ها من 4 ستاره بودم (:
اتفاقا همش این ایسان بی جَـرف تو دعوا ها ستاره هامو به رُخَم میکشید ||||||:
تا می اومدم حرف بزنم می گفت :
اول یه نگاه به ستاره خودت بنداز بعد یه نگاه به ستاره های من یا تارا بعد حرف بزن
||||:
آب میشدم |:
ولی به رویه خودم نمی آوردم ^_^
آیـسآنـه دیـگـه(: شـایـد بـد دعـوا کـنـه یـا نـاراحتت کـنـه ولی چیزی تو دلش نی!خیلی خـانـومه((:
تـازه حلال زادم هس تا اسمش میاد پیداش میشه^_-