05-06-2014، 15:53
یه روز یه غضنفر که پاش چلاق بوده میره مشهد که از امام رضا شفا بگیره ،داشته با خودش نجوا میکرده که ؛ای امام رضا شفام بده ،دیگه نمیتونم از خجالت زن و بچه م سرمو بالا کنم،کارمو دارم از دست میدم و.یکباره یه زنی میاد پیشش می ایسته شروع میکنه اونم به نجواکردن که ؛ای امام رضا بچه م نمیشه ،شوهرم میخواد طلاقم بده ،شفام بده،مادر شوهرم. که یه دفعه غضنفر عصبانی میشه میگه آبجی حواس امام رضا رو پرت نکن اینجا ارتپدیه زنان زایمان اون طرفه !!!