08-06-2014، 18:35
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-06-2014، 18:37، توسط Ƒαкє ѕмιƖє.)
:| ؟
رضا کم اشک منو درنیاورده آ ..
فرزام و رضا هرکاری دلشون خواست کردن ..
فقد کاش الان فرزام بود بت میگُفت داشتم میشاشیدم تو خودم ..
رضا منو تحدید میکرد که رمزمو بدم .. فرزام میگفت اگه رمزمو تغیر بدم هکم میکنه و کاری میکنه بیچاره بشم ..
فاطمه .. مُطمئن باش اگه تو اون موقع اون حرفو نمیزدی من میرفتم ب رضا چیزی میگُفتم !
با این حرفت معلوم شُد هنو منو نمیشناسی !
ولی بدون .. ی روزی میشه .. ول کن
همه ی این کارا جنبه شوخی داشت فاطمه ..
ببخشید که اینا از حد خودشون گُذشتن !
من اگه لوس باشم .. من اگه بی جنبه باشم .. آخرش این حرفارو ب دوستام نمیزدم
رضا کم اشک منو درنیاورده آ ..
فرزام و رضا هرکاری دلشون خواست کردن ..
فقد کاش الان فرزام بود بت میگُفت داشتم میشاشیدم تو خودم ..
رضا منو تحدید میکرد که رمزمو بدم .. فرزام میگفت اگه رمزمو تغیر بدم هکم میکنه و کاری میکنه بیچاره بشم ..
فاطمه .. مُطمئن باش اگه تو اون موقع اون حرفو نمیزدی من میرفتم ب رضا چیزی میگُفتم !
با این حرفت معلوم شُد هنو منو نمیشناسی !
ولی بدون .. ی روزی میشه .. ول کن
همه ی این کارا جنبه شوخی داشت فاطمه ..
ببخشید که اینا از حد خودشون گُذشتن !
من اگه لوس باشم .. من اگه بی جنبه باشم .. آخرش این حرفارو ب دوستام نمیزدم