01-07-2014، 13:25
شكسته ای كنار پنجره سيگار می كشيد
خسته بود
آنقدر كه یادش رفت , بعد از آخرين پک
سيگار را به پايين پرت كند
نه خودش را. . .
خسته بود
آنقدر كه یادش رفت , بعد از آخرين پک
سيگار را به پايين پرت كند
نه خودش را. . .