ஜ۩۩ஜ گفتگـــــــــــوی آزاد166 ஜ۩۩ஜ

[!~IмДи~!]

ایمان المنحرفین :|

امروز یه بچـه چیز اومد خونمون . چـاقو کلمبیـایی تو جیبم بود . رو دستش تیزی کشیدم . یک کلمه حرف نزد بدبخ و.

هم دلم به حـالش میسوزه . هم بچـه مـ*س تشریف داره .

فردا قسم خورد میـاد خونمون صب . ولی پدرم میگه 6 صب برو کارگـاه .

انروز عینک جدید گرفتم چهل و پنج تومن :|
سوختما

450 تومن پسر عموم از دبی واسم آورد . تکـچرخ زدم تو خیـابون اُفتاد گُم شد .

خاک تو سرت

فـدای سرم .

امروز تو کوچمون جلو دوستم کلاس گذاشتم تکچرخ میزدم بعد 1 ساعت اومدم دمه درمون دیدم ؛

مادرم از پشت پنجره داره نگام میکنه . مسخره وار میگه خوب تکچرخ میزنیا . میگم بزن به تخته .

شب پیش پدرم میگم کمرم درد میکنه . مادرم میگه موتورت خیلی سنگینه باهاش تکچرخ میزنی باعثه .

چـنان پدرم منو چپ نگاه کرد شلوارمو خیس کردم . گفتم ن ن ن ن . من ؟؟؟؟؟؟ تکچرخ چیه ؟ اسم دختره یا غذاس؟