13-07-2014، 12:56
(13-07-2014، 12:46)First Star نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(13-07-2014، 12:43)✘ lᴚıƃ ʎZɐᴚɔ ✘ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
وای انقدر خوبن *._.*
یه بار همین پسره که نشونش دادم .. ._.
اومد دستمو گرف گف :
تو از کدوم وَر میری ؟! :|
گفتم هر طوری که بشه :|
گف هر کدوم ور شد باهاش ور میری ؟! :|
من تازه دو هزاریم افتاد |||:
گفتم من ور نمیرم :|
گفت آفرین 100 امتیاز مثبت :|
حالا یه دونه تو بگو ؟! ^_^*
پارسا و پوریا هم برادرن *._.*
روز تولدم همه ی دوستامُ دعوت کرده بودم :|
بعد این گیر داده بود منم بیاد -_-
گفتم نه نمیشه جای تو نی :|
گف مگه میخوایید *** کنید که اینو میگی :|
گفتم پارسا گمشو برو تا به دوست دخترت نگفتم ــه کاریاتو ._.
تا یه ماه همش میگف سلام خانوم مهرپور *._.*
منم میگفتم سلام آقای رستمی :|
:|
وُییی ^_^*
بیا همین جوری فقط خاطره تعریف کنیم ^_^*
از این دستبند هایه بافنی دیدی ؟! :|
یه روز همین پسره ( امیرعلی که بهش میگیم کِلوزه :| )
خلاصه یه بار کلوزه اومد گف واکنش نشونم بده ؟! :|
گفتم
- چ واکنشی ؟! :|
+ یه بار یه واکنش نشونم بده :|
- نمی دونم ._.
+ وا ، کنش ، نشونم بده :|
- اها بیا :|
وا کردم ازم گرف بُرد :|
بعد یه ساعت گفتم بده دستبندمو :|
گف لووس :| جیباشو گشت نبود :|
همه جا رو گشت نبودم :|
گفتم مطمئنی تو جیبت گذاشتی ؟

گف آهــآ راس میگی ! تو یرو من دو دیقه دیگه بهت میدمش :|
بعد فهمیدم ... >_<
اومد گف بیا دستبند گفتم گمشو کصافت لجن >_< :|
یه آدمیه :|