تولدم بود دوستمو دعوت کرده بودم بعد رفته بودم دره خونشون دنبالش بعد مامانش اومد پاین بهم گفت ارمین تولدت مبارک... منم گفتم مرسی تولده شما هم مبارک
یه بار دیگه هم اومدم به گوشیه یه بنده خدایی اس بدم
بعد نوشتم سلام عزیزم
بعد اشتباهی فرستادم برای مامانم
هیچی دیگه اون روز مامانم کشت مارو انقدر هی گفت زیره سرت کی بلند شده و اینا و انقدر تیکه بارمون کرد که خدا میدونه

یه بار دیگه هم اومدم به گوشیه یه بنده خدایی اس بدم
بعد نوشتم سلام عزیزم
بعد اشتباهی فرستادم برای مامانم
هیچی دیگه اون روز مامانم کشت مارو انقدر هی گفت زیره سرت کی بلند شده و اینا و انقدر تیکه بارمون کرد که خدا میدونه

