ஜ۩۩ஜ گفتگـــــــــــوی آزادஜ۩۩ஜ188

[βΑllεяiηΑ♡]

منم آيسان
وقتي كسي كه واقعا عاشقشي رو تخت بيمارستان ببيني خيلي بده
وقتي تو چشات نگاه كنه نتونه حرف بزنه ولي ميفهمي چي ميگه
وقتي حتي گريه كردن براش سخته 
وقتي اشكاتو پاك ميكني كه نبينه يهو ناراحت بشه

هع .. من خیلی دلم میخواست .. یکی تو بیمارستان پیشم بود .. گریه نمیکرد .. همینکه پیشم بود کافی بود ..

کاشکی یکی رو داشتم ..

همین ی روزی هم که نیومدم .. اینقد پ.خ میداد که پ.خ هام پُر میشُد .. ولی لامصب نی ..

دیگه برا همه قدیمی شدم .. برا همه از چشم افتادم ..

خدافس

نه آيسان من نميتونم دوست نداشته باشم
من نميتونستم بيام بيمارستان پيشت ولي تو قلبم هستي
من نميتونم تحمل كنم دوستان اينطورين
من نميتونم 
من يه آدم بد بختم
تو نمردي 
ولي داغون شدي
هعي
نميتونم هم گريه كنم هم اينجاباشم
باي