14-08-2014، 20:14
سلامتی روزیکه من سفید پوشیدم و رفقا مشکی پوشیدن و من حال میکنم با تیریپشون...
سلامتی اون چند تا شونه که تابوت نحس منو رو خودشون گذاشتن...
سلامتی یه صدای بلند و صدای تکرار جمعیت...
سلامتی صدای صوت قرآن یه بینوا...
سلامتی اشکا... سلامتی خاکها... سلامتی سنگها...
سلامتی دل کندن ها... سلامتی بغض کردن ها...
سلامتی تنهایی زیر خاک... سلامتی روزی که نیستم...
سلامتی روزی که رفقا فراموشم میکنن...
سلامتی روزی که هیچ یاد وخاطری ازم تو ذهن اطرافیام نمونه...
سلامتی اون دسته از افراد که با یادشون زندگی کردم ولی یه لحظه به فکرم نیوفتادن...
سلامتی اون بیل و کلنگی که منو از این همه خاکی که روم میریزن تا بفهمم چقدر سنگینی می کردم رو دله بعضیا...
سلامتی این بغض لعنتی که خودشو نگه داشته...
سلامتی روز اخر زندگیم...
سلامتی اون چند تا شونه که تابوت نحس منو رو خودشون گذاشتن...
سلامتی یه صدای بلند و صدای تکرار جمعیت...
سلامتی صدای صوت قرآن یه بینوا...
سلامتی اشکا... سلامتی خاکها... سلامتی سنگها...
سلامتی دل کندن ها... سلامتی بغض کردن ها...
سلامتی تنهایی زیر خاک... سلامتی روزی که نیستم...
سلامتی روزی که رفقا فراموشم میکنن...
سلامتی روزی که هیچ یاد وخاطری ازم تو ذهن اطرافیام نمونه...
سلامتی اون دسته از افراد که با یادشون زندگی کردم ولی یه لحظه به فکرم نیوفتادن...
سلامتی اون بیل و کلنگی که منو از این همه خاکی که روم میریزن تا بفهمم چقدر سنگینی می کردم رو دله بعضیا...
سلامتی این بغض لعنتی که خودشو نگه داشته...
سلامتی روز اخر زندگیم...